🌿🌷🌿🌷 محمدم وشال سبزش.. به روایت همسر شهید سالخورده..🌷 چندماه بعد عقدمون من ومحمدم رفتیم بازار من دوتاشال خریدم... یکیش شال سبز بود که چند بار هم پوشیدمش یه روز محمد به من گفت: اون شال سبزت رو میدیش به من؟ حس خوبی به من میده. شماسیدی و وقتی این شال سبزت همراهمه قوت قلب می گیرم..🌺 هرماموریتی که میرفت یا به سرش می بست یا دور گردنش مینداخت.. در ماموریت آخرش هم همون شال دور گردنش بود.🌷