ادامه بنده بعد از تقسیم شدنمون و توجیهات فرمانده رفتیم برای دریافت استحقاقی ها(کیف و لباس و کفش و پتو و...). بعدش هم یه سری فرم ها بهمون دادن که تکمیل کنیم. . وقتی فرم ها رو تکمیل کردیم فرمانده اومد گفت یه آدم با جنم میخوام که گروهان رو بچرخونه و نظم و ترتیب به افراد... دنبال ارشد گروهان میگشت. مدعیان همه بلند شدند، منم گوشه ای کز کردم که گیر نده به من. من حوصله ی داد زدن روی آدما رو نداشتم. . ارشد که انتخاب شد به ترتیب مسئول آسایشگاه، مسئولای غذا، چای،انبار انتخاب شدند. . در انتها گفت کی دستخطش و کامپیوتر بلده؟! من و دو نفر دیگه از دوستان دستامونو بلند کردیم.