محمدرضا باور نمی‌کرد که آمریکایی‌ها هم او را راه ندهند! 😳🤯 تصمیم گرفت بدون مشورت اربابان آمریکایی‌‌اش به مراکش برود. دعوت به او قوت قلب داد. من هنوز ایرانم! آدم‌های زیادی در این مدت از وجود من سود برده‌اند! آن‌ها نمی‌توانند من را فراموش کنند! محمدرضا با این توهم راهی شد. پادشاه مراکش برنامه‌ای برای جبران محبت‌ های گذشته محمدرضا نداشت. او فقط می‌خواست افسانه‌ای خانواده سلطنتی را به چنگ بیاورد. بعد از خبر محترمانه به محمدرضا گفت که زحمتش را کم کند و تشریفش را ببرد! محمدرضا نگران نبود. او در ، ، ، و ملک شخصی داشت. می‌توانست به هر جا که اراده کند، برود. اما در عمل هیچکدام از این کشورها او را نپذیرفتند. محمدرضا باور نمی‌کرد آمریکایی‌ها او را راه ندهند. در مدت حکومتش حتی یکبار از دستور آنان تخطی نکرده بود. یکبار سؤال نکرده بود. حتی در مقابل هم مطیع بود. چرا او را نمی‌پذیرفتند؟! 📘برشی از کتاب 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/117917 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran