10.66M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
ا❁﷽❁ا 💠در روایت است روزی ابراهیم سوار بر اسب از سرزمین کربلا می‌‏گذشت. ناگهان اسب لغزید و ابراهیم روی زمین افتاد، سرش زخمی شد و خون از آن جاری گردید. دراین‌هنگام ابراهیم زبان به استغفار گشود و عرض کرد: بارالها، من چه عملی مرتکب شده بودم (که این بلا بر من رسید؟). پس جبرئیل بر ایشان نازل شد: ای ابراهیم، از تو خطایی سر نزده است، لیکن در اینجا نوه خاتم پیامبران و فرزند خاتم اوصیا کشته خواهد شد. پس خون تو نیز همچون خون او در این مکان جاری گردید. ابراهیم پرسید: قاتل او کیست؟ جبرئیل گفت: کسی که لعنت‏‌شدۀ اهل آسمان‏‌ها و زمین است. پس ابراهیم دستان خویش را به‏‌سوی آسمان بلند کرد و یزید را بسیار لعنت کرد و اسب نیز با زبان فصیح آمین گفت. ابراهیم خطاب به اسب فرمود: چه چیز دانستی که بر دعای من آمین گفتی؟ اسب پاسخ داد: ای ابراهیم، من به سواری دادن به تو افتخار می‏‌کنم. پس زمانی که از پشت من بر زمین افتادی، بسیار خجل شدم و سبب این امر یزید - لعنت الله علیه - بود. 📘 (شرحی روایی تاریخی بر زیارت ) 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: عمومی 🔗http://ketabejamkaran.ir 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran