🔰🔰 ✂️برشی از رمان بعد از عشق ✍نویسنده : الیف شافاک 📌«خانم جان درویش» می گوید: «اطرافت رو یه نگاهی بنداز. چی می بینی؟ » 📌آدم هایی که با عجله این طرف و آن طرف می روند، اتوبوس هایی تا دهن پر از مسافر، ساختمان های بی قواره، کوچه های تنگ، بساطی های دستفروشی پر از جنس تقلبی . 📌گوچی ها و ورساچه های ارزان قیمت، بچه های خیابانی که کهنه ی کثیف به دست می کوشند شیشه های ماشین ها را تمیز کنند و پنج شش قروش به جیب بزنند، مامورهای خسته ی شهرداری که برای جمع کردنِ بساطی ها آمده اند . 📌تابلوهای تبلیغاتی که محصولاتِ درخشانِ زندگی های درخشان را معرفی می کنند، شهری نه مدرن و نه سنتی که از تضادهایش سنتزهایی فراهم می آورد، راه بندان، لوله های ترکیده . 📌استانبولی هایی که خودشان را آزار می دهند و استانبول که، علی رغم وجود آن ها، سرپا مانده و این همه هرج و مرج، هرج و مرج، هرج و مرج… دور و برم را که نگاه می کنم، این ها را می بینم. یعنی انتظار دارد چه بگویم؟ 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c