📢 این همان کسی است که میخواهد ((خمینی مشهد)) بشود... 📢 🌀 مأمور مرا وارد اتاق کرد و روی یک صندلی نشاند و گفت: سرت را بلند کن این عبارت به معنای امر به برداشتن پوشش صورت بود پوشش بالا رفت و دیدم بازجوی مسئول پرونده من _که به خاطر شباهت چهره ای که داشت ما او را ((انورسادات)) می نامیدیم! _ در برابرم ایستاده است شروع کرد به طرح سئوال های همیشگی، و من هم پاسخ میدادم. در این اثنا مردی در اتاق را باز کرد و سرش را آورد داخل و خطاب به بازجو گفت: دکتر! چای داری؟ عنوان ((دکتر)) و ((مهندس)) را بازجوها به هم میگفتند؛ و این کلمه صرفاً نشان دهنده عقده حقارت و پستی شخصیت این نادانهای تقریباً بی سواد بود. سراغ چای گرفتن هم در واقع رد گم کردن بود که سئوال کننده از این طریق می خواست وانمود کند حضورش جنبهٔ عادی دارد و با قصد قبلی آنجا نیامده است. 🚪وارد اتاق شد. بعد چنان که گویی با دیدن من غافلگیر شده گفت: این کیست؟ این هم در زندان رژیم یک نوع سئوال معروف بود، چون من هرگز نشنیدم که بازجویی در مورد یک زندانی بگوید این کیست؟ بازجو پاسخ داد این است و از مشهد است. مرد تازه وارد مثل این که با شنیدن نام من شگفت زده شده باشد گفت: عجب! این همان است؟ این همان کسی است که می‌خواهد ((خمینی مشهد)) بشود؟ این هم عبارتی بود که در پرونده من بارها تکرار شده بود: میخواهد خمینیِ مشهد باشد! بعد افزود: دکتر! او آدم خطرناکی است. سپس سرش را تکان داد و خطاب به من گفت: خامنه‌ای! تو از اینجا جان سالم به در نمی بری... 📗 خون دلی که لعل شد/ص٢۵۶ (منظومه فکری مقام معظم رهبری) 📒📒 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f