🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_صد_و_چهارم: مردم را می دیدم که هر چه جلوتر می رویم,فشرده ت
بسم الله الرحمن الرحیم : چادرم را مرتب کردم.یکدفعه بلند شدم و لبه وانت ایستادم.شروع کردم به صحبت و گفتم:مردم!اینا جوان های مظلوم خرمشهر هستند که به این روز افتادند.اینا به خاطر دین و مملکتشان کشته شدند.سه روزه که به خاطر نبود آب و کفن،به خاطر بمباران هواپیماها نتونستیم اینا رو به خاک بسپاریم.سه روزه که بدن اینا مثل شهدای کربلا روی زمین زیر آفتاب مونده. همین طور که حرف می زدم اشک هایم می ریخت.چندبار بغض گلویم را فشرد و حلقم سوخت.ساکت شدم و دوباره ادامه دادم:تپی خرمشهر مردم آب و برق ندارن.تو مضیقه اند.حتی جرأت نمی کنن بروند لب شط آب بردارن.توی این شرایط که مردم با چنگ و دندان از آب و خاک شون دفاع می کنن,نیروهای ما اسلحه ندارن در حالی که من از سرباز ها و ارتشی ها خودم شنیدم ما از نظر اسلحه و تجهیزات در مملکتمان کمبودی نداریم.ما یه زمانی ژاندارم منطقه بودیم.ولی خائن ها نمی گذران نیرو و اسلحه وارد خرمشهر بشه.شماها مظلومیت خرمشهری ها را به گوش مسؤلین برسونید.هر کس هر طور می تونه کمک کنه.برادر های سپاه ,ارتشی ها اگه اسلحه دارید,بفرستید خرمشهر.فرمانداری,شهرداری از هیچ کمکی دریغ نکنید.مردم توی مضیقه اند.... در بین حرف زدن های من ,حسین و عبدالله کمکم می کردند و می گفتند:بگو کفن نداریم.آب نداریم.جالب تر اینکه اگر احیانا کسی در بین جمعیت حرف می زد,عبدالله داد می زد:برادر گوش کن این حرف ها رو داره برای شما میگه. آخرش گفتم:هر کس در قبال کاری که می کنه مسؤله.من اینجا احساس مسؤلیت کردم که این حرف ها رو برای شما بگم.حالا شما خودتون می دونید و خدای خودتون.خرمشهر مال من یا مال این شهید نیست.خرمشهر مال همه ایرانه.صدام اومده همه ایران رو بگیره.اگه جلوش نایستیم,امروز خرمشهر رو میگیره.فردا میاد اینجا رو تصرف می کنه.پس باید با چنگ و دندون از مملکت مون دفاع کنیم.ما که گفتیم؛سرباز امام هستیم,حالا باید نشون بدیم که سرباز واقعی اش هستیم و گوش به فرمانش داریم. جمعیت تکبیر گفت و دنبالش شعار مرگ بر صدام,مرگ بر آمریکا و مرگ بر خائن سر دادند. از وانت که پایبن آمدم,زن ها دور و برم را گرفتند.یک عده سر و رویم را می بوسیدند و دلداری و امیدواری بهم می دادند.می گفتند:کاش ما هم آنجا بودیم می توانستیم کار بکنیم.خوش به حال تو. یک عده هم درباره وضعیت خرمشهر می پرسیدند.بعضی ها هم دعا می کردند.خدا یارتون باشه,خدا حفظتون کنه.ماشاءالله این دختر مثل شیر می مونه. ادامه دارد... کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی ⭕️ارسال و کپی برداری بدون لینم از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798