سلام یه خاطره از امسال که کلاس هفتم هستم میخوام براتون بگم اقا ما سر کلاس ادبیات نشسته بودیم جو کلاس کاملا ساکت بود معلم مون هم حسابی بد اخلاق دوتا از بچه های کلاس که ردیف اول میشیند توهمی اند یعنی اصن همش تو توهم اند ما همه ساکت بودیم که یهو یکی از اونا گفت خانم یه چیزی از پشت در هی رد میشه (در کلاسمون یه پنجره ی کوچیک داره) اقا ماهاهم همه ترسیده بودیم معلم مون هم گفت چیزی نیست کلاس را شلوغ نکن حالا همه زوم کرده بودن رو شیشه که واقعا چیزی هست یا نه بعد این شیشه هه هم یکم شل و وله هی تکون میخورد باد که بهش میخورد ما همه جیغ میزدیم معلم هم همش دعوامون می کرد. بعد دویاره جو اروم شد ه بود که یهو در باز شد ما همه یهو با هم جیغ کشیدم به چند دقیقه فهمیدی هم کلاسیمون رفته اب خوری حالا اومده کلاس + توی هر کلاسی یه همچین دانش آموزی پیدا میشه که بقیه رو از جن و روح میترسونه🤣👻