از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نقل شده است:
" شبی حوالی غروب از نزدیک مسجدی در اوایل خیابان سیروس تهران عبور میکردم. برای درک فضیلت نماز اول وقت وارد شبستان مسجد شدم. دیدم شخصی مشغول اقامه ی نماز است و هاله ای از نور اطراف سر او را گرفته.
پیش خود فکر کردم که بعد از نماز با او مأنوس شوم ببینم چه خصوصیاتی دارد که چنین حالتی در نماز برای او پدیدار است.
پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم. نزدیک در مسجد، وی با خادم بگو مگویی پیدا کرد و به او پرخاش کرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانیّت دیدم آن هاله نور از روی سرش محو شد."
برگرفته از کتاب: کیمیای محبت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌍
#انتشار_حداکثری_با_شما🇮🇷
☫به کانال
#لِثارات بپیوندید👇
@LESARAT_313