✨ ﴾﷽﴿✨
#داستان
🔺️قضاوت آقا امیر المومنین علیه السلام 😊
در زمام خلافت عمر دو نفر امانتى را نزد زنى به وديعت گذاشتند و به وى سفارش نمودند كه تنها با حضور هر دوى آنان وديعه را تحويل دهد.
پس از مدتى يكى از آن دو به نزد زن رفته مدعى شد كه دوستش مرده است و وديعه را مطالبه نمود.
زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزيد ولى چون آن مرد زياد رفت و آمد مى نمود و مطالبه مى كرد ، وديعه را به وى رد كرد.
پس از گذشت زمانى مرد ديگر به نزد زن آمده خواستار وديعه گرديد ، زن داستان را برايش بازگو نمود كه نزاعشان در گرفت ، خصومت به نزد عمر بردند.
عمر به زن گفت : تو ضامن وديعه هستى .
اتفاقا اميرالمومنين عليه السلام در آن مجلس حضور داشت ، زن از عمر خواست تا على عليه السلام بين آنان داورى كند.
عمر گفت : يا على ! ميان آنان قضاوت كن . اميرالمومنين عليه السلام به آن مرد رو كرد و فرمود : مگر تو و دوستت به اين زن سفارش نكرده ايد كه سپرده را به هر كدامتان به تنهايى ندهد ، اكنون وديعه نزد من است ، برو ديگرى را به همراه خود بياور و آنرا تحويل بگير.
و زن را ضامن وديعه نكرد و از اين راه توطئه آنان را آشكار نمود ؛ زيرا آن حضرت عليه السلام مى دانست كه آن دو با هم تبانى كرده و خواسته اند هر دو نفرشان از زن مطالبه كنند تا او به هر دو غرامت بپردازد.
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
⚜أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚜
⚜گروه رسانه ایی⚜
⚜روشنگری وبصیرت افزایی(itaa)⚜
https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜