مِجری🧿🧿
#حکایتی جالب همراه با شعر #برگرفته از مصاحبت با یکی از اهالی: بومی منطقه : از قدیم حکایت از مردی می
#✍🏻 درمورد حُسِینا: در پستهای دیروز از فردي شجاع بنام حسینا نام بردیم تحقیق کردیم ودرموتورهای جستجو گر (گوگل) به اطلاعاتی دست یافتیم: منظومه ی حسینا وداستان شجاعت وودلدادگی او به دختری بنام دلارام از قدیم بین روستاییان گفته می شده وهرکدام به صوری حکایت حسینا را بیان می کردند ودوبیتی هاي حسینا در اکثر روستاها بخصوص روستاییان بخش مرکزی ایران وخراسان رواج داشته است: آنچه در گوگل یافتیم:👇👇👇 ✅ آوازۀ دلدادگی میان او و دختری به نام دلارام و سرگشتگی و شیدایی وی، به جنوب خراسان گذشته و آبادی‌های دور دست و دور از هم کرانۀ شوره‌زار مرکزی را درنوردیده است و به روستاهای پیرامون سپاهان رسیده و دوبیتی‌هایش در این نواحی پراکنده برجای مانده است. داستان حسینا را با اختلاف روایت در اردستان، اردکان، خور و بیابانک، سبزوار، بیرجند و کوهپایه‌های اصفهان از زبان سالخوردگان می‌توان شنید و دوبیتی‌های او را گرد آورد. از آن جمله است : ✍🏻 بخشی از دوبیتی‌های حسینا : حسینا می‌دوید ،من می‌دویدم      حسینا می‌نشست ، من می‌رسیدم دو تا خال سیاه روی لبش بود           حسینا می‌فروخت ، من می‌خریدم 🆔@MEJRi403