( علیه السلام ) نشسته رو لبام لخته لخته، پاره ي دل اي خدا مي ريزه از چشمام غربت چندين ساله ی كوچه ها مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي ، بالِ كبوتر مگه يادم ميره زخم روي ، صورت مادر مگه يادم ميره من بودم و ، يه گل پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي بال كبوتر مگه يادم ميره زخم روي ، صورت مادر ( تکرار مگه یادم میره ... ) ديگه راحت شدم از غم دنيا ، آآآه راحت از ديدنِ قاتل زهرا ، آآآه ( تکرار مگه یادم میره ... ) نشسته رو لبام لخته لخته پاره ي دل اي خدا مي ريزه از چشمام غربت چندين ساله كوچه ها مگه يادم ميره من بودم و يه گُل پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي ، بالِ كبوتر مگه يادم میره زخم روي ، صورت مادر دمِ آخر ، دلم شعله ور تر مي شود از چشم ترم توو دستاي منه چادرخاكيِ زهرا مادرم ديگه اين كوچه ها شاهد نداره ، آآآه ديگه روي دلم غم نمياره ، آآآه مگه يادم ميره من بودم و كوچه ي غم ها مگه يادم ميره دستي سياه ،كه ميره بالا مگه يادم ميره روي زمين ، ناله ي زهراااااا ... ؟ مگه يادم ميره من بودم و يه گُل پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي ، بالِ كبوتر مگه يادم میره زخم روي ، صورت مادر ( گفتن آقا ، چرا اینقدر زود محاسنتون سفید شد ؟ آقا چرا اینقدر زود پیر شدی ؟ فرمود اون مصیبت هایی که من دیدم ، هر کی میدید ، پیر میشد ، ما بنی هاشم ، زود پیر میشیم ، داغ مادر، مارو پیر کرد ، ... ای مادر مادر ... ) وا اُمّاه .... ( تکرار مگه یادم میره ... ) ای ماهیِ دریا برایت گریه کرده پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده ( عباس علَمدار حسین حسین ، علمدار « حسن » ) حسن حسن حسن ...