#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#حاج_محمود_کریمی
نشسته رو لبام
لخته لخته، پاره ي دل
اي خدا
مي ريزه از چشمام
غربت چندين ساله ی كوچه ها
مگه يادم ميره
من بودم و يه گُلِ پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي ، بالِ كبوتر
مگه يادم ميره
زخم روي ، صورت مادر
مگه يادم ميره
من بودم و ، يه گل پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي بال كبوتر
مگه يادم ميره
زخم روي ، صورت مادر
( تکرار مگه یادم میره ... )
ديگه راحت شدم
از غم دنيا ، آآآه
راحت از ديدنِ
قاتل زهرا ، آآآه
( تکرار مگه یادم میره ... )
نشسته رو لبام
لخته لخته پاره ي دل
اي خدا
مي ريزه از چشمام
غربت چندين ساله كوچه ها
مگه يادم ميره
من بودم و يه گُل پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي ، بالِ كبوتر
مگه يادم میره
زخم روي ، صورت مادر
دمِ آخر ، دلم
شعله ور تر مي شود
از چشم ترم
توو دستاي منه
چادرخاكيِ زهرا مادرم
ديگه اين كوچه ها
شاهد نداره ، آآآه
ديگه روي دلم
غم نمياره ، آآآه
مگه يادم ميره
من بودم و كوچه ي غم ها
مگه يادم ميره
دستي سياه ،كه ميره بالا
مگه يادم ميره
روي زمين ،
ناله ي زهراااااا ... ؟
مگه يادم ميره
من بودم و يه گُل پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي ، بالِ كبوتر
مگه يادم میره
زخم روي ، صورت مادر
( گفتن آقا ، چرا اینقدر زود محاسنتون سفید شد ؟ آقا چرا اینقدر زود پیر شدی ؟ فرمود اون مصیبت هایی که من دیدم ، هر کی میدید ، پیر میشد ، ما بنی هاشم ، زود پیر میشیم ، داغ مادر، مارو پیر کرد ، ... ای مادر مادر ... )
وا اُمّاه ....
( تکرار مگه یادم میره ... )
ای ماهیِ دریا
برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا
برایت گریه کرده
( عباس علَمدار حسین
حسین ، علمدار « حسن » )
حسن حسن حسن ...