💢آیا ما هم دوسش داریم ...؟؟! ●در قطار مترو باز شد، رو صندلی نشستم و به دخترخانم کناریم با لبخند سلام کردم. شالش انقدر کوتاه بود که موهاش از جلو و عقب معلوم بود! نگاهمو برگردوندم تا با خودم فکر کنم چطور شروع کنم ...؟ 🔻 نگاهش کردم و گفتم: موهاتون از پشت بیرونه! • یه دست کشید به موهای پشت سرش و گفت: اشکال نداره! • گفتم: برا خدا هم اشکال نداره⁉️ • گفت: برا خدا هم اشکال نداره ... !!😐 🔸سرمو چرخوندم و خیره شدم به رو‌به‌ روم ... • یهو گفتم: خدا خیلی ما رو دوست داره، کاش ما هم با رفتار و عمل‌مون بهش بگیم دوسش داریم ...❤️ • گفت: خدا منو دوست نداره! • گفتم: اگه دوست نداشت ما رو به حال خودمون رها می‌کرد، اون وقت شرایط‌مون خیلی بد میشد ... خیـــلی بد⚡️ • گفت: بستگی داره که نسبت به چی بسنجی! اوضاع ما از خیلیا بدتره ... 🔺فهمیدم منظورش اوضاع مالیه. با لبخند نگاهش کردم و گفتم: همه چی که پول نیست😊 🔹دیگه باید از مترو میومدم بیرون. برا همین باز تبسم کردم و گفتم: خوشحال شدم از دیدنتون و دخترخانم هم گفت: همچنین. ⭕️وقتی از مترو اومدم بیرون، یاد حرفی که به دخترخانم گفتم افتادم؛ «خدا خیلی ما رو دوست داره ... کاش ما هم با رفتار و عمل‌مون بهش بگیم دوسش داریم ...» 👈با حجابت به خدا بگو دوسش داری☺️ 📖منبع: کتاب «از یاد رفته»، ص ۷۱ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿