چون زبانش بند می آمد خجالت میکشید
با سر بابا سخن میگفت، اما با نگاه
آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین
رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه
ماند داغ ناله من بر دل دشمن، فقط
خیزران وقتی که خوردی زیر لب میگفتم آه
جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی
عمه می جنگید با دستان بسته، بی سلاح
اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر
این امامت دار را شرمنده تر از این مخواه
بعد از این هر جا که رفتی با تو می آیم پدر
وای من زخمی است اما روبراهم روبراه...
سید حمیدرضا برقعی
💠➣┅──────────────
@Madar_irani