همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم سوی دریاچه عفو تو سرازیر شدم آسمان جای دلم بود خودم میدانم معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم نفس بال و پرِ پرواز مرا زخمی کرد بی تو در خلوت پر حادثه زنجیر شدم  رو زدم جز تو به هر بنده و بالا رفتم مثل فواره زمین خوردم و تحقیر شدم تشنه جرعه ای از سفره یکرنگ توام من از این سفره صد رنگ گنه سیر شدم دلم آلوده و بد بود ولی در شب قدر                      بعلیٍ بعلی گفتم و تطهیر شدم شاعر : ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🆔 @Maddahankhomein ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄