﷽؛
☆ احادیثی با موضوع اخوت ایمانی از منظر حضرت امام صادق علیه السلام
◇ حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
« إنّ الإيمانَ عَشْرُ دَرَجاتٍ بِمَنزِلَةِ السُلَّمِ، يُصْعَدُ مِنهُ مِرْقاةً بَعدَ مِرْقاةٍ، فلا يَقُولَنَّ صاحبُ الاثنَينِ لِصاحِبِ الواحدِ : لَستَ على شَيءٍ ، حتّى يَنْتهيَ إلَى العاشِرِ . فلا تُسْقِطْ مَن هُو دُونَكَ فيُسْقِطَكَ مَن هُو فَوقَكَ ، و إذا رأيتَ مَن هُو أسْفَلُ مِنكَ بدرجةٍ فارْفَعْهُ إليكَ برِفْقٍ ، و لا تَحْمِلَنَّ علَيهِ ما لا يُطيقُ فَتَكْسِرَهُ ، فإنّ مَن كَسَرَ مؤمنا فعلَيهِ جَبْرُهُ . »
◇ ايمان ، مانند نردبانى است كه ده پله دارد و پله هاى آن يكى پس از ديگرى پيموده مىشود. پس كسى كه در پله دوم است نبايد به آن كه در پله اول است بگويد تو چيزى نيستى، تا برسد به آن كه در پله دهم است (او هم نبايد به پايين تر خود چنين سخنى بگويد). آن را كه در پله پايينتر از تو قرار دارد نينداز كه بالاتر از تو نيز تو را مىاندازد. اگر ديدى كسى يك پله از تو پايينتر است با مهربانى و ملايمت او را به طرف خود بالا كشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار كه او را مىشكنى. و هر كس مؤمنى را بشكند بايد شكستگى او را جبران كند.
------------------------------------
📚 الکافی ـ به نقل از یعقوب بن ضحّاک، از مردی چرمْدوز از همکیشان ما، که خدمتکار امام صادق (علیهالسلام) بود :
○ زمانی که امام صادق (علیهالسلام) در حیره بود، مرا با جمعی از دوستانش، در پی کاری فرستاد. ما پی آن کار رفتیم و دیروقت باز گشتیم. فرش و بستر من، در سَردابی بود که آن جا اُتراق کرده بودیم. من خسته و کوفته آمدم و خودم را انداختم. در همین حال، دیدم که امام صادق(علیهالسلام) آمد و فرمود: «ما پیش تو آمدیم».
من راست نشستم و ایشان بالای بستر من نشست و از کاری که مرا در پی آن فرستاده بود، پرسید. من هم گزارش دادم و ایشان خدا را سپاس گفت.
◆ سپس سخن از گروهی به میان آمد و من گفتم: قربانت گردم! ما از آنان بیزاری می جوییم؛ چون به چیزهایی که ما معتقدیم، اعتقاد ندارند.
◇ امام صادق(علیهالسلام) فرمود : « آنها ما را دوست دارند ؛ ولی چون عقیده شما را ندارند، از ایشان بیزاری می جویید؟».
◆ گفتم: آری.
◇ فرمود: «ما هم چیزهایی داریم که شما ندارید. پس سزاوار است که از شما بیزاری بجوییم؟!».
◆ گفتم: نه، قربانت گردم!
◇ فرمود: «و خدا هم چیزهایی دارد که ما نداریم. پس به نظر تو، خداوند، ما را دور انداخته است؟!».
◇ گفتم: نه، به خدا. فدایت شوم! چه کنیم؟
◇ فرمود: «آنها را خودی بدانید و از ایشان بیزاری نجویید.
┅═┄⊰༻◆༺⊱┄═┅