4_5778385533306667346.mp3
3.49M
یا باب الحوائج روبروی گنبدت هر قامتی تا می‌شود ای که با آوردن نامت گره وا می‌شود صاحب فضلی،ابالفضلی توجان حيدری غم زدای عالمی،این حُسنِ رفتارشماست . عاشقی رایج نبود عباس آن‌را باب کرد او دو دستش را کنار علقمه نذر سر ارباب کرد .. چشم ها از هیبت چشمت، به پیچ و تاب بود محو چشمت چشم ها و چشم تو بر آب بود چشم گفتن چشم دادن چشم پوشیدم ز آب ای سراپا چشم، چشمت جانب ارباب بود گره ای مانده به دستان شما گردد باز آخرسال نَفَسم تنگُ و بلاتکلیفم من فقط یک سفر کم دارم