📌 عصر روح‌الله... • در تن زرد بهارم زخم يك پائيز بود رودهايم از سراب تشنگی لبريز بود • سروهايم دارهای زخمی حلاج‌ها آسمانم راه‌های بسته بر معراج‌ها • مردهايم شانه‌هاشان زخمی آوار بود پشت پلك بستهٔ هر پنجره ديوار بود • در زمستانی كه دنيا یک غروب سرد شد تكيه‌گاه قامت من شانهٔ يك مرد شد • مردی از جنس سحر، همدوش اقيانوس‌ها با صدای پای او آشفته شد كابوس‌ها • شاخه‌های باور من تا بهاران قد كشيد ريشه‌هايم بر سر راه زمستان سد کشید • جويبار خسته تا دامان دریا را گرفت حس پویای شکفتن در تن گل پا گرفت • پلک‌های بسته وا شد در مسیر انتظار غرق نرگس شد زمستان در بهار انتظار • اين همان اعجاز سرخ عصر روح‌الله بود وعدهٔ صبحی كه قرنی چشم او بر راه بود ✍ رفیعی 📖 ؛ ✅️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran