📌 چند قطره اشک 🗓 یک سال دیگر از عمرم هم به غفلت گذشت؛ یک سال از عهد و پیمانم در بهترین شب، از بهترین ماه خدا گذشت. اما انگار قرار نیست که دوباره مثل پاکی دوران کودکی ام احساست کنم آقا جان. 🔆‌ یادش بخیر بچه که بودم شب های قدر با مادرم برایت دعا می‌کردم. مادرم همیشه داستان روزهای خوشِ آمدنِ شما را برایم می‌گفت. خسته که می‌شدم، گوشه‌ی چادرش را روی سرم می‌کشیدم و قبل از خواب، دیدنت را آرزو می‌کردم. ♦️ حالا سالها از آن روزها و آن حال خوب می‌گذرد. هر سال در شب قدر به شما قول می‌دهم حال و روز خوب رمضان را حفظ کنم، اما امان از غفلت و گناه و حمله های شیطان که تمامی ندارد. تا می‌فهمد قرار است توبه کنم، قرار است به سمت شما بیایم، فرصت نفس کشیدن هم نمی‌دهد. 📖 آقای مهربانم! می‌دانم که در این سه ، پرونده ام را ویژه می‌خوانی و اصلاح می‌کنی و امضا می‌زنی. که بجای من برایم استغفار می‌کنی و در حقم دعا. می‌دانم و از تمام خطاهایم شرمنده‌ام. امشب یک بار دیگر با قرآنِ روی سرم، دست یاری به سمت شما دراز می‌کنم. 🔰 می‌خواهم دوباره، در این شب شما را آرزو کنم. می‌خواهم دوباره خدا را به نام شما قسم بدهم. یکبار دیگر آقایی کنید در حق این بنده گناهکار. می‌دانم که بدم، اما مطمئنم مهر و دعای شما عاقبت بخیرم می‌کند... 📎 ☑️ کانال مهدویت مهدیاران eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c