📌 شعر بسیار زیبای «یاور دُردانه» ◾️ قصه‌اش غمناک‌تر از غُصه‌های پیش‌تر / اشک می‌ریزد دوباره، بیش‌تر، دل ریش‌تر ◽️ همسرش، همپای راهش، یاورِ دُردانه‌اش / چشم بست و جان سپرد و پَر کشید از خانه‌اش ◾️ گفت آن دَم با دو چشمِ اشک‌بار و حال غم / نام این سالِ حزین را می‌گذارم «سال غم» ◽️ می‌رود آهسته‌آهسته به سوی منزلش / مو پریشان، غرقه در غم، چشمْ گریان، خون دلش ◾️ دخترش چون برگ گل، از آب باران پاک‌تر / با نگاهش، با سؤالش، شد پدر غمناک‌تر ◽️ گفت ای بابای خوبم! گفت جانم دخترم! / -بار چندم بود پرسید از پدر- کو مادرم؟ ◾️ دخترک دورِ پدر می‌گشت و می‌پرسید ازو / پس کجا رفته؟ نمی‌آید چرا؟ بابا بگو! ◽️ تا که جبریل آمد از سوی خدا با یک پیام / گفت می‌گوید خدا بر دختر پاکت سلام ◾️ «مادرت در قصر زیباییست در نزد خدا / پایه‌ها، یاقوت سرخ و غرفه‌هایش از طلا ◽️ یک طرف آسیّه و آن‌سو کنارش مریم است / مادرِ عیسا مسیح آن‌جا برایش همدم است» ◾️ در جوابِ این پیام آن دخترک گفت این کلام / «او خودش باشد سلام، از او و بر او شد سلام» ◽️ دخترک آرام شد اما پدر تنها شده / فاطمه حالا خودش چون مادرِ بابا شده ◼️ گفت پیغمبر که «او تنها مرا همسر نبود / از خدیجه هیچ‌کس در نزد من بهتر نبود ◽️ یار من شد روزگاری که مرا یاری نبود / قوم تصدیقم نکردند و مرا او می‌ستود ◼️ در مسیر دین فقط او مال خود را خرج کرد / نام خود را بر فراز آسمان‌ها درج کرد ◽️ او فقط شد مادر خیرُ النِّساءِالعالمین / قلب من آتش گرفته از فراق او، همین» ◾️ او، خدیجه، یارِ احمد، جلوۀ ایثار بود / آری آن زن «حجّت» وقت خودش را یار بود ◽️ من هم آیا خدمت صاحب‌زمانم می‌کنم؟ / بهر مولا هرچه دارم در توانم می‌کنم؟ ◼️ درس می‌گیرم من آیا از دل این ماجرا؟ / یا که خون کردم دل مولای غیبت کرده را؟! 🔘 ؛ ویژهٔ وفات ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c