📌دانشگاه استعماری و تجربه برجام! دکتر همین یکسال و نیم پیش بود که روزنامه‌های دولتی از قول مذاکره‌کنندگان ایرانی تیتر زدند «قول کِری تضمین است» ولی تضمین نشد و فقدان تضمین‌های عینی از طرف‌های مقابل در برجام باعث شد که آمریکا بدون هزینه خاصی علاوه بر عمل نکردن به تعهداتش زیر میز برجام بزند. در قسمت سوم مستند سه قسمتی ایران و غرب (محصول بی‌بی‌سی) که به بررسی روابط ایران و غرب در پرونده هسته‌ای پرداخته شده بود مصاحبه‌ای از رییس دولت اصلاحات درباره نتیجه مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب در آن سال‌ها وجود دارد که در آن به فریب دادن مذاکره‌کنندگان ایرانی توسط البرادعی اشاره می‌شود. ماجرا از این قرار بود که در گفت‌وگو با کشورهای غربی، وقتی ایران تعلیق داوطلبانه را پذیرفت البرادعی به‌صورت شفاهی تعلیق (داوطلبانه) را صرفاً عدم تزریق مواد به سانتریفیوژها تعریف کرد و تیم ایرانی نیز بدون گرفتن تضمین‌های عینی با اعتماد به قول البرادعی این تعریف را دربست پذیرفت. اما البرادعی بعد توافق و بیانیه آژانس حکام ، بدون توجه به اعتراض‌های ایران تعلیق را تفسیر بسیار موسعی کرد که همه فعالیت‌های هسته‌ای ایران را از قطعه‌سازی گرفته تا تحقیق و توسعه و سانتریفیوژ و... را در برمی‌گرفت و البته بعدتر حتی به‌رغم پذیرفتن این سطح از تعلیق از سوی ایران، باز پرونده ایران در شورای حکام و شورای امنیت بسته نشد. این البته یک اتفاق منحصربه‌فرد نیست. در یکی، دو سده گذشته خلل‌های موجود در قراردادهای مذاکرات خارجی از ترکمنچای و 1919 گرفته تا قرارداد الجزایر و قطعنامه پایان جنگ تا همین برجام اخیر باعث به‌وجود آمدن مشکلات بسیاری برای کشور شده است. خلل‌هایی که بسیار به یکدیگر شبیه بوده‌اند ولی مذاکره‌کنندگان بعدی باز همان اشتباهات قبلی را تکرار کرده‌اند. در همین مورد برجام درحالی‌که ایران تمام تعهدات خود را تمام و کمال انجام داده بود و منتظر اجرای تعهدات طرف مقابل بود که طرف آمریکایی به‌صورت یکجانبه و بدون هزینه از برجام خارج شد. می توان پرسش کرد چرا تجربیات ملی ما باعث نمی‌شوند که بسیاری از اشتباهات پرهزینه تکرار نشوند؟ از نظر نگارنده پاسخ به این سؤال گره از معمای اصلی رشد و پیشرفت در ایران باز می‌کند. هر «پیشرفت»ی بر یک پایه انباشتی بنا دارد و اگر انباشت‌های قبلی حاضر نباشند باید انتظار داشته باشیم که هر تلاشی از نو خواهد بود و نه پلی برای آینده. با این صورت مسأله، معظل اصلی فقدان انباشت در تجربیات ملی ماست. اما چه کسی متولی این انباشت تجربیات است؟ «تاریخ» دانشی است که اساساً برای انباشت شدن تجربیات و درس گرفتن و عبرت گرفتن ملت‌ها پدید آمده است. مطالعه تاریخ و روایت‌های تاریخی است که به ما کمک می‌کند بر دوش تجربیات پیشینیان بنشینیم و به جلو یا بالاتر نگاه کنیم. در واقع دانش تاریخی صورتبندی تجربیات گذشته در قالب «یک روایت تاریخی» است و جایگاه این دانش در آکادمی. اما این دانش چه جایگاهی در دانشگاه ایرانی دارد؟ علوم انسانی مدرن اساساً از دل تاریخ بیرون آمده‌اند و علوم انسانی هر کشور در حقیقت صورتبندی و مفهوم‌پردازی تجربیات تاریخی آن ملت است. اما باید پرسید دانشگاه امروز ما چه نسبتی با این روایت از علوم انسانی دارد؟ تاریخ تجربیات ملی چه جایگاهی در آموزش علوم انسانی در ایران دارد؟ قبل از پاسخ به این سؤال بد نیست این را بدانیم که دانشگاه علامه طباطبایی -که عنوان بزرگترین دانشگاه علوم انسانی در خاورمیانه را یدک می‌کشد- رشته تاریخ ندارد. اما هنوز امضای برجام خشک نشده بود و نتایج مشعشع آن هویدا نشده بود که یک نشست مثلا علمی با حضور رئیس این دانشگاه و وزیر امور خارجه و برخی معاونانش برگزار شد و برجام به عنوان یکی از دستاوردهایی که تاریخ سیاست در ایران و جهان را به قبل و بعد از خودتقسیم می کند تشبیه شد. حالا در شکست برجام اما قطعا جای تجدید چنین نشست هایی نخواهد بود چون در دانشگاه استعماری قرار نیست جهان سومی ها درباره شکست هایشان فکر کنند و به تجربیاتشان بیفزایند. به همین روال می‌توان از نسبت تاریخ و نگاه تاریخی در ساختارهای اجتماعی و بروکراتیک و تربیتی و رسانه‌ها پرسید: در مدرسه درس تاریخ از عقب‌افتاده‌ترین درس‌هاست؛ هر مدیری بدون در نظر گرفتن تجربیات مدیر قبلی دوباره از نو تجربه می‌کند؛ کارمندان آرشیو را زائد می‌پندارند و.... تجربیات تاریخی ما باید انباشت شوند و برای انباشته شدن نیاز به صورت بندی دارند. دانشگاهِ در جستجوی حقیقت یا دانشگاهِ دولت-ملت اصالتا برای این ماموریت پایه گذاری شده اند اما در تجربه استعماری دانشگاه خود عامل گسست سوژه های دانش از تجربیات تاریخی شان است. سوژه های دانشگاهی آنقدر باید در ترجمه نظریات غرق شوند تا فراموش کنند که اساسا نظریات از دل تاریخ زاده شده اند و اگر نظریه ها مصرف می شوند. 🌐 @Mahdyar_info