خاطرات هاشمی به زبان طنز
#حق ۵
حسین قدیانی:
دوم فروردین: شب خیلی دیر خوابیدم! نمازصبحم نزدیک بود قضا شود که پاسدارها نگذاشتند! با خدا [الله] هستند! تذکرات لازم را دادم! روحانی [برو کار میکن] آمد! مدعی بود که در خدمترسانی، بهترتیب خودش اول است، من دومم، سوم لاری [جانی] و چهارم قالی [باف] که زیر بار نرفتم! حرفش پوچ بود! تنها محاسنش همین ریشی است که خوب اتو میکند! یادم باشد اگر نامزد انتخابات شد، آبرویم را با او معا [مله] نکنم! باقر [قالیباف] را از دوران جبهه میشناسم! تواناییهایی دارد! خلبان است! آقایان قاسم [سلیمانی] و حاجی [زاده] خیلی روی توان مدیریتی
#قالیباف اصرار دارند! پاسدارها برای صبحانه چلوکباب آوردند که خوردم! کمی ورزش کردم! عرفات [یاسر] تماس گرفت که محمدعلی نجفی، دو نفربر زرهی حماس را که با زور از طریق لیبی گرفتهایم، برای حفاظت از خودش میخواهد! به تلفات گفتم: «نجفی عاشق اسلحه است ولی در دلش چیزی نیست و کمی هم ضعف در نشانهگیری دارد!» پذیرفتم که بپذیرد! خانم بی [نظیر بوتو] آمد! مذاکرات خوبی داشتیم! عفت از مرا [کش] زنگ زد و نگران بود! دلداری دادم که منافقین نخواهند توانست به بچهها آسیبی برسانند، لذا ما باید جوری محسن، مهدی، یاسر، فاطی و فائزه را تربیت کنیم که آنها هم نتوانند آسیبی به انقلاب بزنند! نپذیرفت که بپذیرم! تذکرات را دادم و با حاج [احمد] به دیدار امام رفتیم! از بازتابهای مثبت پیام نوروزی امام گفتم که خیلی حال نکردند! از مدح و تعریف بدشان میآید! بغض کردم! رادیو سخنان رئیسجمهور [آیتالله خامنهای] را پخش میکرد که امام گفتند: «ایشان واقعا برای رهبری از همه شایستهتر است!» بغض نکردم! پذیرفتم که عادی جلوه کنم! به امام گفتم: «اگر رهبری، شورایی باشد و من گاهی در این شورا باشم و گاهی نباشم، آیا باز هم با شورایی مخالفت میکنید؟!» پذیرفتم که نپذیرند! تذکرات لازم را در دلم نگه داشتم! ظهر جمعی از اقوام رفسنجانی به دیدار من آمدند! با دیدن مادرم بغض کردم! زن خوبی است! بدهیهایی به ایشان دارم! بهشت را زیر پایش تشخیص دادهام! سراغ عفت را گرفت که گفتم رفته کش [مرا] برای رایزنی با زنان کشورهای عدم تعهد در کنسرسیوم اینتلجنت پروداکشن که مادرم خندید! تلویزیون سخنان خامنهای [آیتالله] را پخش میکرد که مادرم گفت: «شنیدهام امام روی ایشان برای رهبری نظر دارند و واقعا نظر درستی هم هست!» از مادرم، خالهنرگس و زن عموابی بهرمانی، نظرشان را دربارهی شورایی پرسیدم که مخالفت کردند!
#بغض کردم! شب به منزل آیتالله [خامنهای] رفتم و عید را به شکل شورایی تبریک گفتم!
#عاشق ایشان هستم!
#حسین_قدیانی —-چند بار بخوانید—-
@haghdaily
👇