اي قصه بهشت ز كويت حكايتی! - ۱
🔴اگر جریان تحریف شکست بخورد !جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد. 🔹🔹 🗓امروز دوشنبه:۸ دی ۱۳۹۹
⚜️⚜️ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم ⚜️
🇮🇷
@MAHOUR24
♦️مي خواهم از نو ايمان بياورم؛ بياموزيد مرا! زندگي را و مرگ را... عيش را و عشق را... محبت را و بغض را... فساد را و صلاح را... صلاح كار كجا و من خراب كجا؟
🔹بياموزيد مرا! مي خواهم زندگي كنم... در اين شهر شلوغ. راستي شهر چرا بلواست؟ مدينه حادثه خيز است. شگفت شهري و حكايتي! اولين حكايتش را بايد از يهوديان پرسيد و شنيد كه از صدها سال پيش كوچيدند و به اين جا آمدند؛ كه مي دانستند پيامبر آخرالزمان از همين جا پرچم برمي افرازد. آمدند تا اگر موسي از آنهاست، مصطفي نيز از آنان باشد! اما نبود. پيامبر آخرالزمان كه با تمام نشانه ها آمد و شناختند او را، باب حسادت و بغض و كينه را با او گشودند. شناختند و كتمان كردند.
♦️كافران كه به ترديد مي افتادند و مي خواستند ايمان بياورند، از آنها به عنوان اهل كتاب مي پرسيدند تا قوت قلب بگيرند، اما آنها سر بزنگاه- بعد از قرن ها انتظار- آنچه مي دانستند را كتمان كردند. «آيا نديدي كساني را كه بهره اي از كتاب داشتند؟ به جبت و طاغوت (بت و بت پرستان) ايمان مي آورند و درباره كافران مي گويند آنها از كساني كه ايمان آورده اند، هدايت يافته ترند! آنها كساني هستند كه خداوند لعنت شان كرده است و هركس را خداوند از رحمت خود دور كند، هرگز ياوري براي او نخواهي يافت. آيا حسادت مي ورزند به آنچه خداوند از فضل خود به مردم مي دهد؟...» (آيات 51 تا 54 سوره اعراف)
🔹«هان! شما را چه مي شود؟! مي بينيم كه هنوز كفن پيامبرتان خشك نشده، بر سر جانشيني او اختلاف كرده ايد!» اين را يهوديان به پسر ابوطالب مي گويند؛ با زباني كه آميخته به طعنه است. اما پسر ابوطالب با آنها همدلي نمي كند: «اگر ما بر سر جانشيني پيامبرمان اختلاف پيدا كرديم، شما اصل پيامبري موسي را انكار و در آن اختلاف كرديد. شما تازه از دريا گذشته و نجات يافته بوديد كه قومي بت پرست را ديديد و گفتيد يا موسي! براي ما نيز بتي مانند بت آنان بتراش و موسي گفت شما عجب قوم ناداني هستيد»...
♦️عجب! شهر پر از هياهو شده . زبان يهوديان هم -كه به بت پرستان قوت قلب مي دادند تا در ترجيح جبت و طاغوت بر آخرين فرستاده خدا ترديد نكنند- دراز شده است. پاسخ پسر ابوطالب به دار و دسته يهوديان، كوبنده است، اما فقط اوست كه چنين پاسخي مي دهد. ديگران گويا هيچ ابايي ندارند كه با عمل و غوغاي خود، مهر تأييد بر طعنه يهوديان بزنند.
🔹تو بگو! حق كجاست و باطل كدام، آن جا كه توسن قدرت طلبي و رياست بي محابا مي تازد. خودت را بگذار جاي يك ناظر بيطرف! اصلا جاي يك ناظر يهودي كه سالها با عذاب وجدان زيسته! -كه آيا مسلمان شود و ايمان بياورد يا يهودي بماند و باقي عمر را بدون عذاب وجدان، بياندوزد و زندگي كند، اما حالا مي بيند كه گويا جنگ قدرت است- خودت را جاي او بگذار و انصاف بده! انصاف بده كه اين مسلماني ارزش پذيرفتن دارد؟
♦️نه برادر! اندكي صبوري كن در قضاوت! كسي مي خواهد ايمان بياورد در همين شلوغي شهر و گم شدن حقيقت در گرد و غبار آميزش حق و باطل. و ايمان مي آورد مرد يهودي كه سالها تعصب ورزيده و يهودي مانده. او در گرد و خاك همين بلوا حقيقت را يافته است، حقيقت سعادت و همه خوشبختي را. نياموزيد او را زندگي را و مرگ را، عيش را و عشق را، دوزخ و بهشت را، فساد و صلاح را، كه او به چشم خويش مي بيند "حق" را و... اشهدان لااله الله و اشهد ان محمدا رسول الله. مي بيند هارون معاصر -برادر موسي- را كه زمزمه مي كند «يا ابن امّ! انّ القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني» و شهادتين مي گويد.
🔹مرد يهودي تو را چه مي شود؟ «اين مرد را كه امروز چنين دست بسته براي بيعت مي برند، مي شناسمش. صاحب ذوالفقاري است كه همين چند سال پيش پهلوانان را يكي پس از ديگري بر زمين زد و از عرب و عجم، كسي جرئت ايستادن در برابر بازوان و شمشير او را ندارد. او عمروبن عبدود را بر زمين كوبيد. او در قلعه خيبر را از جا كند كه چهل تن نمي توانستند. او حالا هم مي تواند اما... دست بسته مي بريدش براي ستاندن بيعت. او دين تازه من و زندگي و مرگ و آخرت و بهشت من است... شهادت مي دهم كه محمد فرستاده خداست.»
🔻ادامه دارد🔻
@IMANI_mohammad