🔴امالقصی، روایتی دیگر از «اسپایکر» /1
🔻امروز ۷ سال و یک روز از سالگرد فاجعه اسپایکر میگذرد و میخواهم از «علیة صالح الجبوری» بنویسم؛ از «ام قصی» که بارها از او گفتهاند و نوشتهاند و خواندهایم اما این بار درباره شخصیت او، از «مادر عراق» و ناجی جوانان اسپایکر پس از آن کشتار غریب و فجیع.
🔻علیة صالح الجبوری معروف به ام قصی سالهاست که ضربههای دردناک روزگار متلاطم را صبورانه به جان خریده است؛ بیگلایه با تاریخی از غربت و رنج. متولد سال ۱۹۵۸ و ساکن منطقه العلم در استان صلاح الدین است از زمان تولدش تا همین حالا. در ۷ سالگی، عنصر اصلی امنیتش یعنی پدری مهربان را دیگر نداشت. در ۱۳ سالگی ازدواج کرد و ثمره ازدواج او ۱۰ فرزند بود.
🔻زندگی را با همه دردهایش موهبتی الهی میداند حتی به آن سوگند میخورد: «سوگند به خدا و حیاتم، دردها و مصیبتهایی در زندگیام دیدم که کسی ندیده است. امیدوارم در زندگی بتوانم بخوانم و بنویسم؛ سرگذشتم را بنویسم. اگر داستان زندگیام را برایت بگویم، پیر میشوی؛ نه فقط تو بلکه عراق را هم پیر میکند.»؛ با دستمال، چشمها را مقابل دوربین تلویزبون از اشکهایش به آرامی خشک میکند.
🔻«موصل و بیجی که سقوط کردند همسر و پسرم با برادرزادهام بیرون رفتند که اوضاع را بررسی کنند. آنها را گرفتند و هر سه را سربریدند.»؛ این را ام قصی میگوید. بعد از سیطره داعش بر موصل در سال ۲۰۱۴ این گروه تروریستی برای ورود به استان صلاح الدین خیز برداشت و آنجا بود که اقدام به یکی از زخمناکترین فجایع خود کرد؛ فاجعهای که تا امروز جراحتش تازه است؛ اسپایکر.
🔻پیش از شرح فاجعه اجازه دهید از خود اسپایکر بگوبم؛ خود اسپایکر تنها یک پایگاه هوایی در حومه شمالی تکریت به فاصله ۱۲ کیلومتری از شهر نیست؛ مقصود، شخص «میشل اسکات اسپایکر» است؛ خلبانی آمریکایی که در حمله آمریکا موسوم به عملیات توفان صحرا مشارکت کرد و در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ (۲۷ دیماه ۱۳۶۹) بر جنگندهاش نشست به این امید که از عرشه ناو هواپیمابر «ساراتوگا» در خلیج فارس، فاتحانه و سرمست به بمباران عراق بپردازد اما در غرب استان الانبار، یک جنگنده دیگر راهش را سد و پرندهاش را منهدم کرد. اسپایکر کشته شد و پس از اشغال عراق به دست آمریکاییها، نام او بر این پایگاه هوایی گذاشته شد. گذاشتند نامش اسپایکر بماند تا یادآور شومی دوباره و چندباره تجاوزگری آمریکاییها و داعشیها باشد و تا سالها نام او نه فقط احساسات مردم عراق بلکه هر وجدان آزادی خواهی را در هر نقطه ای از جهان نیشتر بزند و همچنان از این زخم خون بچکد.
🔻در ژوئن ۲۰۱۴ یک هزار و ۷۰۰ نیروی جوان؛ دقیقتر بنویسم یک هزار و ۷۳۲ نفر؛ همگی زیر ۲۲ سال؛ عمدتا شیعه و بدون سلاح در این پایگاه، غافلگیرانه و مظلومانه به اسارت داعشیها درآمدند؛ بسیاری از آنان به بیابانهای تکریت، منتقل، گروه گروه به خارج از کامیونها پرتاب و با دستهای بسته در چالههای از پیش آماده شده گلولهباران شدند و مدفون. بعضی هم پیش از آنکه سرب داغ اثر کند، زنده به گور شدند. هنوز هم بعد از ۷ سال هر از گاهی، گوری دسته جمعی کشف می شود و زمین داغ تکریت، رازی دردآلود را از دل خود بیرون میریزد.
🔻بعضی از سربازان عراقی توانستند از آن کشتارگاه تکفیری بگریزند. آنها راه منطقه العلم را در پیش گرفتند؛ جایی که هیچ کس نمیدانست در بیشههای اطراف دجله، زنی به نام ام قصی منتظر آنها میماند و گریختگان از اسپایکر، خود را بر کرانه سبز دجله یافتند اما در پیگرد و تیررس داعش با کورسویی از امید نجات. دوست «خالد»، پسر ام قصی در میان فراریان از کشتار اسپایکر بود. با او تماس گرفت و آدرس نقطهای در کرانه دیگر دجله را داد. ۷ سرباز به آنجا گریخته بودند. خالد، موضوع را با مادرش ام قصی در میان گذاشت. ام قصی تردید نکرد و گفت: خواهرت را با خود ببر. ماشین را سوار شوید و همه را نجات بده!
🔻ام قصی میگوید: خالد گفت که من میروم و اگر به داعشی ها خوردم می گویم مرا بکشید .. تکه تکه ام کنید اما با خواهرم که در دست آنان می ماند چه کنم؟ چه میگویی مادر؟! پاسخ میشنود که داعشیها با کسانی که زنی با چهره پوشیده همراهشان باشد کاری ندارند. هیچ نگو خالد فقط برو! ام قصی این را هم میگوید که «البته این تاکتیک داعشیها در روزهای اول بود تا اعتماد مردم را جلب کنند؛ این طور مردم را فریب میدادند.»
💠امام علی (ع): ستودن بیش از آنچه که سزاوار است، نوعی چاپلوسی و کمتر از آن، درماندگی یا حسادت است.
🔘نهجالبلاغه، حکمت347
🔵🔘🗓دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
🇮🇷
@MAHOUR24