گفت: روز شمار محرّم دیگه چیه ؟؟ مگه جشنه که خوشحالی میکنید چیزی نگفتم، نگاهش کردم و دیگه هیچ می‌دونستم که محبت حسین رو مزه نکرده یا فقط از روی کتاب ها فهمیده می دونستم نمیدونه همنشینی یعنی چه می دونستم هنوز عشق رو نچشیده می دونستم خامه و پخته نشده اما به روش نیاوردم نمیخواستم فکر کنه؛ حسینی‌ها لجبازند نمیخواستم بین مؤمنین اتحاد نباشه رفتم گوشه ای با امام حسین خلوت کردم گفتم حسین جان ! دلت میاد رفیقم محبتت رو نچشیده باشه دلت میاد لذت همنشینی با تو رو نفهمه حسین جان ! ازت میخوام بهش بچشونی مثل همونها که از عشقت آواره کردی حسین جان ! من عاشورا که تموم میشه تازه دل بیقراری‌هام شروع میشه من از غروب روز عاشورا منتظر مخرم بعدی هستم این رو چطور به کسی بگم که تحملِ چند روز پیشواز محرم رفتن رو نداره تحمل یک روزشمار ساده رو نداره بهتر اینه که سکوت کرد