سربندهای‌ِسبزرویِ‌آب‌میرفت پشت‌سرهم‌عکسهادرقاب‌می‌رفت! باچشم‌گریان‌دیدمش‌خنده‌به‌لب‌داشت وقتی‌رفیقم‌دیدن‌ارباب‌می‌رفت(: