《﷽》
#پارت_سیزدهم
❤️🩹دختر امام حسین دامنش آتش گرفت❤️🩹
🥀در کتاب مفاتیح الغیب ابن جوزی می نویسد که صالح بن عبدالله میگوید: موقعی که خیمهها را آتش زدند اهل بیت (علیهم السلام) را به فرار نهادند دختری کوچک به نظرم آمد که گوشه جامهاش آتش گرفته بود سراسیمه میگریست و به اطراف میدوید و اشک میریخت، مرا به حالت او رحم آمد به نزد او تاختم تا آتش جامهاش را فرو نشانم.
🥀همین که صدای سم اسب مرا شنید زیادتر مضطرب شد، گفتم: ای دختر قصد آزارت را ندارم. به ناچار با ترس ایستاد.
🥀از اسب پیاده شدم و آتش جامهاش را خاموش نمودم و او را دلداری دادم یک مرتبه فرمود: ای مرد لبهایم از شدت عطش کبود شده یک جرعه آب به من بده.
🥀از شنیدن این کلام رقت تمام به من دست داده ظرفی پر از آب به او دادم، آب را گرفت و آهی کشید و آهسته رو به راه نهاد؛ پرسیدم: عزم کجا داری؟ فرمود: خواهر کوچکتری دارم که از من تشنهتر است.
🥀گفتم: مترس زمان منع آب گذشت شما بنوشید. گفت: ای مرد سوالی دارم، بابایم حسین (علیه السلام) تشنه بود؟ آیا او را آبش دادند یا نه؟ گفتم: ای دختر نه والله تا دم آخر میفرمود: اسقونی شربة من الماء، میفرمود: یک شربت آب به من بدهید، کسی او را آبش نداد بلکه جوابش هم ندادند.
🥀وقتی که از من شنید آب را نیاشامید.
آن دختر را بعضی از بزرگان میگویند اسمش رقیه خاتون بوده است.
🍃گفتمش کن نوش آب و گفت با آه و فغان
خواهر کوچکتری باشد مرا آن خسته جان🍃
🥀میبرم آب از برای آن حزین دل غمین
چون لبانش تشنهتر باشد ز من آن نازنین🥀
🍃گفتمش آب از برای کودکان آزاد شد
تو بنوش آب و تمام کودکان ارشاد شد🍃
🥀گفت آن کودک: سوالی دارمت گویی جواب؟
گفتم: آری گو سوالت را به من بیالتهاب🥀
🍃گفت: بابایم حسین بی مُعین لب تشنه بود؟
گو او را دادند آبش یا لبانش تشنه بود؟🍃
🥀گفتم: او را با لب عطشان سر از پیکر جدا
شمر دون بنمود و شمشادی بزد شور و نوا🥀
شمشادی->شاعر شعر
📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه
ای مداحان و جلسات شیعه
🎙
#مداحے_محشر •
#مذهبے
﴿♥️﴾ رُقَیـ❦ـہ خاتـون |
@MaktabRoghaye