*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
داستان همسر خوشتیپ من
قسمت اول
سلام یاس عزیزم ممنون از کانال خوبت
تمام سرگرمی و دلخوشی من مرور کردن کانالت هست
ممنون که انقدر زحمت میکشی
منم میخواستم داستان زندگی خودم را براتون بفرستم
من ۲۵ سالمه و همسرم امسال تقریباً ۳۲ سالشه
اوایل که ازدواج کردم خیلی خوشبخت بودم
آخه امیرعلی منو خیلی دوست داشت
من قیافه متوسطی دارم نه زشتم نه زیبا
تیپ و لباس پوشیدنمم همینطور
میتونم بگم من یه انسان معمولی هستم
ولی برعکس شوهرم امیرعلی واقعاً زیباست
و خوش تیپ
طوری که هرجا با هم میریم همه از زیبایی و تیپ شوهرم تعریف میکنند
منم اصلاً ناراحت نمیشدم و به خودم افتخار میکردم که امیرعلی منو به عنوان همسرش انتخاب کرده
همه چیز خوب بود تا اینکه امیرعلی با یک پسر خیلی جوون ۱۹ بیست ساله به اسم بهزاد دوست شد
نمیدونم از کجا با بهزاد آشنا شده بود
ولی روابطشون روز به روز صمیمیتر میشد
طوری که نسبت به من بیمحلی میکرد همیشه سرش شلوغ بود
هفتهای شاید دو روز سه روز بهزاد دعوت میکرد به خونمون و تو ترانس خونه با هم آروم آروم صحبت میکردند
منم هرچی سعی میکردم بفهمم راجع به چی صحبت میکنند نمیتونستم بشنوم
امیرعلی از وقتی که با بهزاد آشنا شده بود اخلاقش به کل عوض شده بود
سیگار میکشید و حتی گاهی نوشیدنیهای خراب میخرید
من از این وضع خیلی ناراحت بودم
دیگه به ستوه اومده بودم
قبلاًها نیز امیرعلی به تیپ و قیافهاش میرسید ولی بعد از آشنایی با بهزاد دیگه شورشو درآورده بود و من واقعاً عصبانی بودم هر موقع هم حرفش میشد میگفت همه اینها به خاطر آیندهمون هست و من سر در نمیآوردم این رفتارها چه ربطی به آینده ما دارد
بدتر از همه این بود که نمیتونستم حرف دلمو به کسی بزنم
با وجود اینکه این کار رو خلاف انسانیت درک و شعور و منطق میدونستم ولی پا روی وجدانم گذاشتم و تصمیم گرفتم سرکی تو گوشیاش بکشم
خوشبختانه رمزش را همیشه بلد بودم
و مستقیم سر شمااره بهزاد رفتم
ولی با دیدن چتهاش واقعیتی رو فهمیدم که تمام بدنم از عصبانیت لرزید
فشارم بالا رفت طوری که قلبم به شدت میزد و نفس کم آورده بودم
اون پسر مجهول الحال به چه حقی امیرعلی منو به سمت این کارها سوق داده بود...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88