#داستان_کوتاه
آقای دکتر
مثل همه دخترهای هم سن و سال خودم منم گاهی شیطنت می کردم
بچه بودم و عقلم نمی رسید
فقط میخواستم تو رقابت احمقانه دلبری کم نیارم
موفق هم شدم
یک روز که مسمومیت غذایی پیدا کرده بودم رفتم بیمارستان
#یاس
دکتر جوان خوشتیپ اومد و معاینه کرد
با اینکه حال ندار بودم ولی دست از دید زدن و تجزیه و تحلیل دکتره بر نداشتم
تو دلم گفتم کاش من زن این دکتر میشدم
چقدر خوشگل و جذابه
همینطور هم شد
اونم از من خوشش اومد
وقتی روی تخت دراز کشیده بودم دور از چشم مادرم شمارشو بهم داد و چشمکی زد
#یاس
همان شب بهش زنگ زدم
و همون حرف های مسخره تکراری گفته شد که من در اولین نگاه عاشقت شدم و این حرفها
با اینکه صدایی درون من نهیب میزد که مواظب باش
ولی اهمیت ندادم
و با خودم گفتم اگر دوستم داشته باشه که چه بهتر میشم زن آقای دکتر
اگرم سرکاری باشه بازم سرم پیش دو دوستانم بلند است و میگم که با دکتر دوست بودم
ولی همه چیز شوخی شوخی جدی شد
#یاس
یه روز گوشیم شارژ نداشت با دوستان بیرون بودیم
و از گوشی دوستم نوشین بهش زنگ زدم
روزها گذشت و بعد از ۶ ماه با خانواده اش به خواستگاریم اومد
من که رو ابرا بودم خانواده ام انگار بدشون نمیومد داماد دکتر داشته باشند
#یاس
بدون هیچ شرط و شروطی من شدم زن آقای دکتر
نامزد که بودیم یه روز نوشین بهم زنگ زد و با احتیاط و ترس گفت
از شماره آقای دکتر مزاحمش میشن
#یاس
من که غرور سرتا پامو گرفته بود حرفش باور نکردم و فکر کردم داره دروغ میگه چون به موقعیت من حسودیش میشه
این ماجرا گذشت
نزدیکی های عروسی بود که یک روز دیدم سینا با گوشیش خیلی سرگرم هست
دور از چشمش گوشیش رو باز کردم و دیدم که با یک خانوم در حال چت است
#یاس
گریه ام گرفت همون لحظه یک دعوای حسابی راه انداختم
ولی اون قسم خورد که این که نمیدونه کیه چیه
گفت قصد اون خانوم سرکار گذاشتن سینا بوده و سینا هم فهمیده وخواسته اونو سرکار بذاره همین
#یاس
نمیخواستم حقیقت رو بفهمم برای همین باور کردم
بالاخره عروسی کردیم
یک ماه نشده متوجه شدم که سینا مشکل روانی داره
#یاس
چت با زنها و دخترها و خیانت های مکرر همه و همه به من فهماند که در انتخابم اشتباه کردم
خیلی دیر شده بود
انگار از بالای اون بلندی که تو توهمات خودم ساخته بودم به زمین پرت شدم
نمیدونستم چیکار کنم به کی بگم
#یاس
خانوادهاش هم که یک خانواده سست بنیان بی نظم و قاعده بود
که براشون مهم نبود پسرشون چه غلط هایی میکنه
تنها مونده بودم
#یاس
یک روز کلیپی از یک روانشناس دیدم که راجع به عزت نفس و این جور چیز ها صحبت می کرد
به این نتیجه رسیدم که فرصت دادن و بخشیدن سینا کار اشتباهی است
#یاس
باید طلاق می گرفتم
باید خودمو از این اسارت و حقارت دوساله رها میکردم
درسته که مراحلش سخت بود ولی الان که جدا شدن بارها و بارها خداروشکر می کنم
که به من ناچیز کمک کرد خود حقیقیمو در یابم
و نجات بدم
#یاس
به نظرم تنها موندن و با عزت زندگی کردن بهتر از خرج کردن ارزشهای وجودیت برای آدمی است که نه به خود و نه به دیگران ارزشی قائل نیست....
#یاس
@Malakeonline