داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘حاج ملاآقاجان زنجانی (۱۲): 💥زمانی ایشان در منزل پهلوان صدق علی زنجانی که از ارادتمندان
☘حاج ملاآقاجان زنجانی (۱۳): 💥ایشان محبت عجیبی به حضرت علی اکبر علیه السلام داشت و می فرمود: من یک روز متوسل به حضرت علی اکبر علیه السلام شده بودم و از آن بزرگوار حاجت می خواستم، قلبم مملو از محبت او بود، ناگهان دیدم از گوشه اتاق مثل آنکه فرش می سوزد، دودی بلند شد و این دود در گوشه اتاق به مقدار حجم یک انسان متراکم گردید، کم کم بالای آن دود سری شبیه به سر انسان متشکل شد. من متوجه شدم که او یکی از شیاطین است و با من کاری دارد. ⚡️⚡️⚡️ ناگهان با صدایی شبیه به صدای آهنی که بر آهنی بکشند که بسیار ناراحت کننده بود، به من گفت: من یکی از بزرگان جن هستم، می دانم نمی توانی محبت حضرت علی اکبر را از قلبت خارج کنی ولی اگر به زبان هم بگویی: من او را دوست ندارم، من در خدمت تو قرار می گیرم. ⚡️⚡️⚡️ من گفتم: تو که با این اندیشه مسلمان نیستی و جزء شیاطین هستی و نمی توانی در امور معنوی به من کمک کنی و در امور مادی هم اگر اختیار کره زمین را به من بدهی من یک چنین جمله ای را نمی گویم. او فریادی کشید که دل مرا از جا کند و حالت ضعف به من دست داد و ناپدید شد. 📗پرواز روح ص ۵۷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2