من شهید زنده ندیده‌ام؛ جز یک نفر که در هفت سالگی ام خاطرات محوی از او در ذهنم مانده است. روزهای آخر جنگ بود و او سودای شهادت داشت و درست چند روز بعد از پذیرش قطعنامه در جزیرۀ مجنون به خواسته اش رسید؛ البته به واسطۀ فیلم سازی شهدای زیادی را بعدِ شهادتشان زیارت کرده‌ام.  کتابهای زیادی را خوانده‌ام که در مورد زندگی شهدا نوشته شده بودند. شاید زندگیشان شبیه ما در این دایرۀ افلاک بوده باشد اما یک تفاوت بزرگ داشت و آن انتخابهایشان بوده است. اینکه در زمان جنگ، به سرعت، رفتن به ارتش را انتخاب کنی و یا به سرعت پاسدار شوی برای اینکه برزمی. این انتخابها هستند که مهمند؛ وگرنه همه را می آزمایند! شهید و رزمنده هم آزموده شدند. میرزامحمد سلگی دقیقا به خاطر همین انتخاب هاست که ویژه بود و مفتخر به عنوان شهید زنده!  میرزا محمد به انسانهای دور و برش خیره شده و با گریه های شبانۀ شهید علیرضا حاجی بابایی به پرواز درآمده بود. او انتخاب کرده به جای آنکه جنگ را زندگی کند با انسانهای جنگ همخانه شود. برایش انسان جنگ مهمتر از خود جنگ است! انتخاب کرده فقط شب‌ها برای بسیجیان گردانش سخنرانی کند. چون طاقت نداشته در روز به چهره‌هاشان بنگرد؛ انتخاب کرده تا پای درس قرآن و نهج البلاغۀ شهید شهبازی بنشیند؛ انتخاب کرده که با شهید چیت‌سازیان فرماندهی یک گردان را مشترکا برعهده بگیرد؛ انتخاب کرده تا انتخاب شود...  سخت‌کوشیِ میرزا محمد کارگر همدانی را برتر از هرچیز دیگری یافتم. او سخت‌کوشی را به نسل من هدیه داده است. به بچه های دهۀ شصت آموخته که باید درست انتخاب کرد و برای انتخاب درست تلاش کرد. او به نسلِ من آموخته که زندگی جنگ اراده هاست... نکتۀ جالب توجه دیگر ندای درونی است که او را در همه حال همراهی میکرد و آن ندای دا است که در زندگی و کار و جنگ همراهش بوده است. او پای روضه های ابوالفضلی کاکه، سقایی آموخته است تا ساقیِ گردان حضرت اباالفضل باشد.  میرزا محمد سلگی را وقتی شهید زنده بود یکبار زیارت کردم. آن هم در قرار سه شنبه های انتشارات شهید کاظمی. سخنانش نشان از آن داشت که هنوز هم در کنار شهدای گردانش می‌زیَد و با آنها سلوک دارد. میرزا محمد دوست داشتنی را آنروز سبکبال دیدم. دیدید کسانی که از سفر حج برمیگردند چقدر سبک اند؟! میرزا محمد هم انگار از حج برگشته باشد، وزنی نداشت. خالص خالص. این روزها دیگر شهید است و در کنار آنهایی آرمیده که دوستشان داشت و دوستش داشتند. چه اسم زیبایی بر کتابش گذاشته اند: حقیقتا آب هرگز نمی میمیرد... میرزا محمد از جنس آب بود. زلال و پاک. خدا به قلم استاد حسام برکت دهد که زندگیش را برای ما تراش داد تا ما را با خواندنش به سلوک برد تا میرزامحمد برای تاریخ بماند. تا آب هرگز نمیرد... 🆔 @man_va_ketab