۱۴ 🕰 طی سال ها بارها پیش آمده بود که زمان توقف کاروان در قم یا جمکران محدود باشد، هرچند اغلب برایمان سخت بود، اما در نهایت مجبور بودیم تابع شرایط باشیم و صادقانه اگر بخواهم بگویم در این سال ها هیچگاه با میل و رضایت قلبی از حرم حضرت معصومه (س) خارج نشده ام و همیشه دلم می خواسته تا بتوانم مدت زمان بیشتری را در هوای پاکِ حرم، نفس زنم. در این چند هفته‌ی اخیر نیز شرایط خاص بود و باز هم پذیرفته بودیم که مجالمان کم است و به امید روزهای بهتر، ایام را می گذراندیم. 😢 با دانستن همه‌ی این ها، سه شنبه‌‌ی قبل اما حال و هوای دیگری داشتم، به هنگامه‌ی خروج از مسجد، به یکباره بغضی غریب به سراغم آمد و اشک را روانه ی چشمانم کرد، حسی داشتم که به درستی نمی توانم وصفش کنم و برای خودم هم عجیب بود حتی، چرا که چند هفته ای میشد که شرایط اینگونه غریبانه و دلگیر بود و من با خود می گفتم وقتی قرار است باز هم بیایم، چرا اشک امانم نمی دهد! چرا نمی توانم دل بکنم! چرا اینبار اینقدر غم بر دلم سنگینی می کند که قدم هایم همراهی ام نمی کنند حتی! اما راه گریزی نداشتم، پس برای آخرین بار ایستادم و لحظاتی آن گنبد زیبا را نگاه کردم و دعا کردم که کاش دیگر جمکران عشق را اینگونه نظاره گر نباشم و برای بازگشت روزهای خوش سابق و تماشای صحن مملو از جمعیت دعا کردم. 😭 امشب و با خواندن خبر بسته شدن درب جمکران و حرم های مطهر، انگار تازه علت حال غریب هفته‌ی قبل برایم روشن گشت. مهدی جانم! شما خبر داشتید که قرار است شرایط باز هم سخت تر شود و آن روز در صحن جمکران، انگار که داشتید خداحافظی می کردید و می گفتید خوب نگاه کن، نگاه کن که شاید تا مدتی نتوانی از این فاصله گنبد را نظاره گر باشی و در این صحن، عاشقانه قدم زنی. خوب نگاه کن تا در روزهای دلتنگی با یادآوری خاطراتت کمی دلت آرام گیرد. خوب نگاه کن، چرا که بعدا دلت تنگ خواهد گشت و تنها قلبت اجازه عبور خواهد داشت و قدم هایت پشت درب های آهنی متوقف خواهند گشت. 😔 خبرهایی که حاکی از صدور دستور بسته شدن اماکن متبرکه بود را شنیده بودم، اما باز هم امید داشتم که دیرتر اجرایی شود و دلخوش به این بودم که شاید بیشتر امان‌مان دهید. حضرت خواهر! در این هفته های اخیر موقع زیارت ضریح مطهر شما نیز حال غریبی داشتم، در عین شعف حاصل از آمدن، اشکم نیز سرازیر می گشت و می گفتم خدا کند که باز هم مجال آمدن داشته باشیم. راستی یادتان می آید که چند شب پیش در خواب چه گفتم؟ آن موقع که هنوز حرفی از بسته شدن درب حرم ها زده نشده بود، با اشک و بی قراری قول داده بودم که برای شب شهادت پدر بزرگوارتان هرطور شده به پیشگاه تان بیایم! و نیت کرده بودم که سه شنبه و پنج شنبه هر دو را بیایم، اما یک سه شنبه‌ی دیگر نیز از من دریغ شد! 💔 پدرم! امشب عاشقان‌تان دعای فرج را با حالی دیگر خواندند و به هنگامه‌ی رسیدن به فراز "وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ" دردی مضاعف را با تمامی وجودشان احساس کردند، چرا که با بسته شدن درب حرم ها به راستی امیدمان قطع شد! درست است که برای سخن گفتن با شما خاندان عاشقی، زمان و مکان مهم نیست، از هر کجا می توانیم قلب هامان را به سمت شما روانه کنیم و سلام‌مان را از هر کجا پاسخ می دهید، اما جواب دل های بهانه گیرمان را چه بدهیم؟ 😩 خدایا! این چه امتحانی ست و صبرمان تا کجا به محک آزمون گذاشته خواهد شد؟ یعنی برای مضطر شدن حقیقی باید اینگونه همه‌ی درها به رویمان بسته شوند؟ یعنی قدر عافیت را ندانسته ایم که اینگونه سخت امتحان می شویم؟ می دانم که خیلی سخت تر از اینها در طول تاریخ بر سر شیعه آمده و شیعه باید همیشه آماده‌ی مواجهه با سختی ها باشد، هیچگاه نباید از پای بنشیند، متوقف شود یا ناامید گردد، اما خداوندم! ما صبر زینب گونه نداریم، گرچه باید از بزرگ بانوی صبر درس بگیریم، اما شیعه در این زمانه، خسته تر از هر زمان دیگری ست، چرا که ۱۴۰۰ سال، غربت و درد و رنج را با خود یدک کشیده. 🙏 اماما! بشر پرمدعای امروز نیز به عجز رسیده، پس با یاران‌تان بیایید و پایان همه غربت ها و تلخ کامی ها باشید. ما را هم دعا کنید تا از غربال های آخرالزمانی سر به سلامت بیرون آوریم (۱) چرا که من از این غربال ها و ریزش ها می ترسم پدرم، و می دانم که هیچکس نمی تواند به امروز و کرده های خویش مغرور شود و کم نبوده اند افرادی که مسیر را گم کرده اند و به بی راهه رفته اند. پس دعایمان کنید تا با شما عاقبت مان به خیر شود. 1⃣ امام باقر (ع): هيهات، هيهات! فرج واقع نخواهد شد؛ مگر بعد از آن‌كه شما غربال شويد، بعد [دوباره] غربال شويد، بعد [بار سوم] غربال شويد- اين جمله را سه مرتبه تكرار كردند-تا اين‌ كه خداوند كدورت‌ها را از بين برده، صفا و پاكى باقى بماند. (الغیبة طوسی، ترجمه عزیزی، ج۱، ص۵۹۱) 🗓 دوشنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ 👤 🆔 @Marefate_Mahdavi