بچه ‌های گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه می‌شد. مشکوک شدم ، من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم ، دیدم رزمنده ‌ای دارد می‌گوید ، اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز می‌روم. پرسیدم ،‌ چی شده؟! ، قضیه چیه؟!! همان رزمنده گفت ، به من گفتند برو جبهه ، اسلام در خطر است ! ، آمدم اینجا می‌بینم جان خودم در خطر است !!.... 📕 رفاقت به سبک تانک شهدایی [@Martyrs16]