وقتی که فاطمه...
با اون مقام و جایگاهش در زمین و آسمان...
عزیزدردونه ی خدا...
کسی که وقتی به نماز می ایستاد خدا به فرشته هاش میگف ببینید فاطمه ی منو.تمام بند بند وجودش از خوف من داره میلرزه...
شب ها میره تک به تک با مردم صحبت میکنه و امام زمان رو معرفی میکنه و میگ یاریش کنید...
انقدر گریه میکنه و اعلام نارضایتی میکنه از غاصبین که صدای گریه هاش دیگران رو خسته میکنه ...
با وجود باردار بودنش...
میره پشت در برای دفاع از امام زمانش...
تا توی کوچه که دارن امام زمانشو میبرن از پای علی میگیره و نمیذاره ببرنش...
اونجا کتک و تازیانه میخوره...
با بچه ی سقط شده و سینه وپهلو و بازوی شکسته و اسیب دیده به مسجد میره و غاصبین رو نفرین میکنه و امام زمانشو برمیگردونه خونه...
فاطمه حتی بعد از رفتنش هم جوری برنامه رو میچینه که همچنان از امام زمانش دفاع کنه...
نمیذاره کسی از غاصبین متوجه جای مزارش بشن چون میدونسته اگه بفهمن با درست کردن مزار و گنبد ومراسم و... سعی در خوب جلوه دادن خودشون جلوی مردم میکنند .
اون حتی اتفاقات بعد شهادتش رو هم جوری تنظیم کرد تا نشون بده چقدددد از غاصبین روی گردانه و ناراحته...
اون وقت تو چیکار کردی برای امام زمانت؟!