آرامش یا آسایش؟ 🔹چرا ما اینقدر در زندگی‌هایمان غم داریم؟ چون خدا در آن نیست. مؤمن که غم ندارد. مثلاً وقتی شما از عزاداری اباعبدالله علیه السلام می‌آیید، سراپا شعف و شادی و خنده هستید. بهجتِ بعد از گریه اباعبدالله معروف است. چون این گریه‌ای است که تو را به خدا نزدیک کرده است و روح تو را سبک کرده و قلب تو را نور گرفته، فلذا قلبت به بهجت آمده است. 🔸فردی تعریف می‌کرد: «سال‌ها مهمانی‌های آن‌چنانی می‌رفتم، که بلااستثناء بعد از آنها دچار رخوت، سنگینی، سردرد و اعصاب‌خوردی می‌شدم؛ اما حالا که به زیارت امام‌زاده‌ یا عزای امام حسین می‌روم، وقتی برمی‌گردم، همه‌اش شور و شعف دارم.» 🔹امکانات و سرگرمی‌های دنیا به من و شما آرامش نمی‌دهد و نهایتاً شاید آسایش بدهد؛ مثلاً می‌گویند برویم یک ساعت و نیم بخندیم و یادمان برود چه مشکلاتی داریم! خب، آیا مشکل حل می‌شود؟ بعد از دو ساعت دوباره یادمان می‌افتد. این کارها خوب است اما اینها صرفاً یک آسایش است و شما را به آرامش نمی‌رساند. 🔸در دنیای غرب فقط طنز و کمدی در اختیار مردم می‌گذارند. خود همین کمدین‌ها را ببینید چه زندگی افسرده‌ای دارند. همین شخص «مستر بین» به خاطر افسردگی بستری شد. در این موارد ماجرا از پایه حل نمی‌شود، اما خدا این را برای ما حل می‌کند. برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع: ✅ جنود عقل و جهل - جلسه دهم 📅 ۳۰ اردیبهشت ۹۷ 📍تهران 📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا) 🆔 @Masaf_Nevis