ونزدی آدامز، دانش‌آموز دبیرستانی، برادرش را در کمد مدرسه می‌یابد که توسط قلدرهای مدرسه زندانی شده‌است. او چشم‌اندازی روانی از قلدرهای مدرسه می‌بیند و سپس برای انتقام سعی می‌کند که آن‌ها را بکشد اما اخراج می‌شود. پدر و مادرش، مورتیشیا و گومز، تصمیم می‌گیرند او را در آکادمی نورمور (مدرسه‌ای برای طردشدگان) ثبت نام کنند. او نمی‌تواند حضور در «نورمور» را طاقت بیاورد چرا که در زیر سایه موفقیت‌های گذشته مادرش، قرار گرفته و دائما با او مقایسه می‌شود. ونزدی تصمیم می‌گیرد تا از آن‌جا فرار کند، اما در شب فرار، با حقیقتی تکان‌دهنده مواجه می‌شود. یکی از دانش‌آموزهای مدرسه که قصد کشتن ونزدی را دارد، جلوی چشم او، توسط هیولایی کشته می‌شود.