#خاطره
#همسران
🌸 آفرین به چنین همسرانی...
◀️ خواندن کتاب «جندی مکلف» را که خاطرات آزاده عزیز آقای «حسین اصغری» است، به همه شما سفارش میکنم:
ایشان محافظ برخی از مهمترین شخصیتهای کشوری مثل آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، نخستوزیر و... بوده است.
🔹بهمنماه ۱۳۶۴ فرمانده خود را راضی میکند تا به او اجازه دهد که به جبهه برود.
اردیبهشت ۶۵ در فکه بعد از مجروحیت شدید به اسارت درمیآید و مردادماه ۶۹ همراه آزادگان به کشور باز میگردد.
👌 همه کتاب یکطرف و این خاطره خاص از صفحه ۲۴۹ یکطرف:
بعد از آزادی و استقبال مردم و همسایهها و همکاران و فامیل و...
همه مهمانها که رفتند، سفره پهن شد برای ناهار.
رفتم برای خودم دوغ بریزم.
مادرم پرسید: حسینجان مادر! چیکار میخواهی بکنی؟
گفتم: دوغ بریزم برای خودم.
مادرم گفت: صبر کن یه چیزی را بهت بگم. همسرت خیلی ماست و دوغ دوست داشت. خودت که خبر داری.
گفتم: بله
گفت: خانمت به خاطر تو در این چهار سال لب به ماست و دوغ نزد؛ چون میدونست تو ماست و دوغ خیلی دوست داری.
مادرم ادامه داد:
«او چهار سال ماست و دوغ بود و نخورد، اما تو اینها دم دستت نبود و نخوردی.»
🌸 آفرین بر چنین همسرانی...کجای عالم و در کدام مکتب و مرامی چنین افرادی پیدا میشوند؟
🤲 خدا را شکر که پیرو مکتب اسلام و اهلبیت علیهمالسلام هستیم.
•┈•✾❀🌱🌳🌱❀✾•┈•
❤️شهرامامسجاد(ع)
🔸مسجد عاشورا فرهنگیان سه
🔹انقلابی_قوی
💬
https://t.me/MasjedAshuora