هدایت شده از سردار خیبر
🌷 شهید همت: 🌿 چشم از آسمان نمی‌گرفت و یک ریز اشک میریخت. طاقتم طاق شد. خط نگاهش را گرفتم... آسمان داشت بچه ها را همراهی میکرد! وقتی میرسیدند به دشت،‌ ماه میرفت پشت ابرها. وقتی میخواستند از رودخانه رد شوند و نور میخواستند،‌ بیرون می آمد. پشت بیسیم گفت: "متوجه ماه هم باشین." پنج دقیقه بعد،‌ صدای گریه فرمانده ها از پشت بیسیم بلند شد. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/ برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼