ماجرای این عکس چه بود؟ شهید ابراهیم حسامی معاون فرمانده گردان میثم لشکر محمد رسول الله (ص) بود که سال قبل از شهادتش پای راستش بر اثر ترکش خمپاره از ران قطع و حتی امکان استفاده از پای مصنوعی هم برایش فراهم نشد اما دوباره به منطقه بازگشت و در تمام عملیات‌ها شرکت کرد و حتی در کوهستان های غرب نیز پا به پای دیگر رزمندگان از کوه بالا می‌رفت و می جنگید! در عملیات خیبر قصد داشت به خط مقدم طلائیه برود اما فرماندهان شهید علی جزمانی و احمد نوزاد از او خواستند که عقب بماند. دلش شکست و با بغض گفت: « حالا ما شدیم وبال گردن گردان؟ »فردا صبح درحالی که عصا زنان تلاش می‌کرد که خود را به خط برساند، عکاس قصد عکس گرفتن از او را داشت که با عصا وی را دور کرد و گفت: «من سوژه نیستم، بروید از رزمندگان عکس بگیرید!» با فاصله گرفتنش از دوربین، این عکس به عنوان آخرین تصویر زندگی اش ثبت شد، دقایقی بعد هواپیماهای دشمن خط را بمباران کردند و او نیز نیز به کاروان عاشورا پیوست. شهید آوینی ؛: « انسان كافر روح را در خدمت اهوای تن می خواهد، اما مؤ‌من تن خویش را به مثابه مركَبی برای تعالی روح می بیند و اینچنین، با پاهای بریده نیز از راه باز نمی ماند؛ می رود و پاهای بریده‌اش را نیز عصاكشان به دنبال خود تا قله‌های فتح می كشاند. ای كاش می شد تا تو را در مأمن گمنامی ات رها كنیم و بگذریم، كه تو اینچنین می خواستی. ┄┅┅┅┅❀🌺❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷https://eitaa.com/Masjedghamarbnehashem