هدایت شده از عجایب جهان
حکایت دزدی که به یک نامحرم طمع کرد😱🔥 در زمان رسول خدا در مدینه مردى بود با چهره‌اى آراسته و ظاهرى پاکیزه. در میان اهل ایمان انسانى نخبه و برجسته بود. در بعضى شب‌ها به دور از چشم مردم به دزدى میرفت و به خانه‌هاى اهل مدینه دستبرد میزد. شبى براى دزدى از دیوار خانه‌اى بالا رفت، اثاث زیادى در میان خانه بود و جز یک زن جوان کسى در آن خانه نبود. با خود گفت: مرا امشب دو خوشحالى است ، یکى بردن این همه اثاث قیمتى ، یکى هم مراوده با این زن ! در این حال و هوا بود که ناگهان برقى غیبى......😱😱 ادامه‌ی داستان اینجا سنجاق شده😱👇 https://eitaa.com/joinchat/1785725006C16b10b4f3b