💢غیرت امام یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام به نام «ابو صباح کنانی» به خانه امام باقر علیه السلام آمد و کوبه در را کوبید. کنیز امام پشت در آمد و در را باز کرد. ابوصباح دست بر سینه کنیز نهاد و گفت: «به آقایت بگو ابوصباح کنانی اجازه ورود می خواهد.» امام باقر علیه السلام که از دست نهادن ابوصباح بر سینه کنیزش اطلاع یافته بود، غیرتش به جوش آمد و به قدری ناراحت شد که همان لحظه فریاد زد: «ادْخُل لا امَّ لَک؛ ای بی مادر! وارد شو». ابو صباح وارد خانه شد. امام را عصبانی و خشمگین دید. به عذرخواهی پرداخت. امام با تندی به او فرمود: تو خیال می کنی این دیوارها مانع ما از آگاهی به پنهانی هاست؟ چرا چنین کردی؟! فَایاک انْ تُعادَ الی مِثلها[1] بپرهیز از اینکه این کار ناپسند را تکرار کنی! پی نوشت: [1] . بحارالانوار، ج 46، ص 248. @MaysamAzarbakhsh