🔷 روشنفکران ما شخصیت های سیاسی جهان غرب را سیاستمدار و اهل تفکر می دانستند ولی امثال امام خمینی ره را متفکر و سیاستمدار نمی دانستند،ولی انقلاب اسلامی جهان غرب را مجبور کرد در موضوعات تفکر، تجدید نظر کند،و این در حالی است که با پذیرفتن این موضوع باید بسیاری از گذشته خود را نفی کند و این آغاز سقوط مکتبی است که شرط بقای آن باقی ماندنِ تمام تعاریفی است که بر آن تاکید دارد. 🔷 هنوز که هنوز است ما با اندیشه ای از غرب زدگی روبروئیم که ساختن تخت جمشید را یک کار بزرگ می داند ولی عبودیت و برنامه هایی که موجب اتصال انسان به پروردگارش می شود را یک کار فرهنگی نمی داند، و انقلاب اسلامی آمده است تا این وارونگی فرهنگی را اصلاح کند. 🔷 خدایی که خالق انسان ها است میفرماید : "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" جن و انس را خلق نکردم مگر برای بندگی. و کمال انسان در راستای هر چه بیشتر رشد یافتن در بندگی خدا است، حال نظام روشنفکری ما چنین موضوع مهمی را به عنوان یک کار فرهنگی به حساب نمی آورد و در معادلات آموزشی اجتماعی نظری به آن ندارد و این در حالی است که اگر انقلاب اسلامی وارد میدان نشده بود چیزی نمیگذشت که به کلی هویت بشر از آن چیزی که باید باشد خارج میشد و بی معنایی تا عمق جان انسان ها رسوخ می نمود... انقلاب اسلامی قدسی یا سیاسی؟