#هدیه
✍🏻خسته و کوفته رسیده بودیم موکب آقا جاسم در خیابان بغداد کربلای معلّی تا پس از استراحتی کوتاه برای زیارت مشرف شویم. دم در خبر دادند که دیر رسیدهاید و قرار است تا چند ساعت دیگر حسینیه بسته شود.
ده روزی بود که خدمت میکردند و دیگر نه تدارکاتی باقی مانده بود و نه تاب و توانی برای خادمان اباعبدالله که با حضور ما ماندن خود را تمدید کنند.
روبروی من جوانی عراقی نشسته بود با بدنی پر از خالکوبی که در محاسبه ذهنی خیال میکردم نباید زیاد با حضور من در آن فضای محدود ارتباط گرفته باشد.
متوجه نگاهش شدم. جایی که زبان مشترک نداری رفتارها خیلی حرف میزنند و تو باید بتوانی با رفتارت جای خالی گفتار را پرکنی.
آمدچیزی بگویدچند کلمه گفت اما جملهاشخشکید وبلندشدوآمدبه سوی من ودیدم ساعتی راکه دردست داشت به من هدیه دادغافلگیرشدم.البته شوق عراقیهابه هدیه دادن وگرفتن را میدانستم؛اما هیچ گمان نمیبردم که این جوانبیمقدمه و زمینه آشنایی بخواهد محبت خود را با هدیه نشان دهد.
بسیار شاد شدمبرخواستم و به سویش رفتم انگشترم را درآوردم و هدیه دادم. به دوستش گفتم انگشتر دیگرم یادگار پدر است و گرنه آن را نیز تقدیم شما میکردم.نمیدانم چقدرمتوجه حرفم شد؛ اما با کلمه و ادا به من رساند که هیچ انتظاری ندارد.
در کناردستم،یکی دوتشک آن سوتر نوجوانی عراقی بود که داشت آماده میشدبرودبیرون.
دیدم که باحسرت این صحنه راتماشا میکنداحساس کردم دوست دارد در این فضا سهمی داشته باشد. عطر مشهور و نشانداری همراهم بود که در طول سفر استفاده میکردم تا مایه انبساط خاطر زائران دور و برم باشد.شایدوزن عطر سن و سال بالاتری را میطلبید؛ اما چیز دیگری همراهم نبود.بااشاره از او خواستم که نزدیک بیاید و آن را ببوید. یکی دو پوف روی لباسش زدم. با اشاره صورت نشان دادکه خیلی دوستش دارد.تقدیمش کردمهرچه امتناع کرد اصرار کردم.
برگشت و به جوان عراقی گفت من چیزی ندارم که به او جواب دهم. فهمیدم.
گفتم اصلا نیاز نیست به این مسئله فکر کنیهدیه بودلازم نیست عوض داشته باشد.
چند دقیقه ساکش را گشت و یک عطر درآوردوبه من داد و گفت که این عطر حرم امام حسین استبسیار خوشحال شدم. خیلی لذت بردم.
فرهنگ نیکوکاری و خوشرفتاری و هدیه و استقبال و تکریم بازوان نظام اجتماعی بر اساس محبت است که در پس خود نقدشوندگی بسیار قدرتمندی دارد.یعنی میتواند نیازمندیهای بسیاری از جامعه را برآورد.
عادت عرفی امروزین ما تشکیل اجتماعات بر اساس مادیات است.به طور روشن پول تمام روابط اجتماعی ما را معنیدار میکند. محبت در واقع غریب و رها شده است. دوستیها هم نه بر اساس معنویت و محبت و حالت قالبی که بر اساس مادیت و شهوت و عادات قالبی صورت میپذیرد.
مردم گاهی بدون اینکه هیچ ارتباطی با قلب خود و دیگران برقرار کنند عمر میگذرانند و هیچ گاه احساس نمیکنند که برای حل مشکل اجتماعی خود باید مهربان باشند.
منطق نیازسنجی و ارزشمندی در همان لایههای رویین چفت و بست پیدا میکند و مردم به عنوان امری تفننی و شخصی و فانتزی و حاشیهای میتوانند به درون خویش هم سری بزنند و از ذخایر معنوی وجودشان جرعهای بنوشند و یا بنوشانند.
در منطق ولایت جامعه از قلب و محبت آغاز میشود؛ به عقل و معرفت نازل میشود و در احساس و ادب تعین نهایی پیدا میکند. لذا در هر رفتار و گفتار مؤمن میتوانی إنا لله و إنا إلیه راجعون را یافت و بر إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله را نشان داد.
زیارت اربعین اقیانوس عظیمی از هدیه مردمانی است که میخواهند عشق خود به اهل بیت را آشکار کنند و به جریان عالمی ولایت الهی بپیوندند و به رسمیت شناخته شوند.
ما که نمیتوانیم کاری برای خدا و اولیای الهی انجام دهیم. پس برای نشان دادن ارادت خویش عیال الله و پیروان اولیاء الله را مورد مهر و عطوفت و تفقد و محبت قرار میدهیم تا توجه آنان را جلب کنیم و خود را اثبات و جایگاهمان را تثبیت کنیم.
برنامه زیارت بناست جامعه موعود را پایهریزی کند. جامعهسازی بر اساس اعتبار پول درست نقطه مقابل جامعهسازی بر اساس اعتبار محبت است. بانک مرکزی جامعه مدرن اگر خزانه قدرت و شهرت و ثروت کشورهای خاص است، بانک مرکزی جامعه موعود شبکه گسترده ولایت است که تمام عالم را به طور معنیداری به هم پیوند میدهد. اگر در جامعه مدرن محبت در خدمت پول قرار میگیرد، در جامعه موعود این پول است که در خدمت محبت است.
چرا نباید قدرتمندان عالم علیه فرهنگ زیارت به ویژه زیارت اربعین فتنهانگیزی نکنند؟!
آنچه انجام میدهند عادیترین رویکرد و منطقیترین راه است. اما آیا ما نیز متوجه اتفاقی که در حال افتادن است، هستیم؟ آیا دانشمندان و اندیشمندان ما میدانند که در چه وضع استثنائی و انقلابی قرار گرفتهاند؟
پیوندهای جدیددرحال تعریف جامعه جدید است. آیا بناست جابمانیم؟ یا کمک کنیم که زودترمراحل تکون جامعه موعود طی شودو به مقصد امن برسد؟