(چگونه لقمان، لقمان شد؟) مردى در برابر لقمان ايستاد و به وى گفت: تو لقمانى، تو برده بنى نحاسى؟ لقمان جواب داد آرى. او گفت: پس تو همان چوپان سياهى؟ لقمان گفت: سياهى ام كه واضح است، چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟ آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر در خانه تو و قبول كردن گفته هاى تو. لقمان گفت: برادرزاده، اگر كارهايى كه به تو مى گويم انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى. گفت: چه كارى؟ لقمان گفت: فرو بستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاکدامنى ام، وفا كردنم به وعده و پايبندى ام به پيمان، مهمان نوازى ام، پاسداشت همسايه ام و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى. ۱۳۹۹/۹/۲۳