مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀 فصل دوازدهم قسمت صد و چهل و دو روی تخت شک
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل دوازدهم قسمت صد و چهل و سه روی تخت شکنجه 🥀هر کدام از آنها فرصتی برای استراحت داشتند به جز من که نگذاشتند حتی اندکی استراحت کنم در آن حال که قابل توصیف نیست من از خباثت برخی از آن‌ها به شگفتی می آمدم وظیفه آنها بود که شلاق را بالا ببرند و به من بزنند این امری طبیعی است و همچنین وظیفه داشتند مرا آنقدر بزنند تا در برابر آنها از پا درآیم بنابراین طبیعی بود که پشت سر هم بزنند اما یکی از آنها خباثت خاصی از خود نشان می‌داد شلاق را به دست می گرفت تسمه آن را با دست دیگر از پشت سرش خوب می کشید و بعد ضربه را میزد تا بیشتر دلش خنک شود 🥀 در حین شلاق زدن یکی از آن ها بالای سرم می آمد می‌خواست از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری بجویم من اظهار مخالفت می‌کردم و آنها به زدن ادامه می‌دادند تا اینکه از هوش رفتم در خلال این تجربه عملی تلخ دریافتم ضربه زدن به کف پا از سخت ترین شکنجه ها است چون پیش از آنکه شخص بیهوش شود ضربات می تواند ساعت ها ادامه یابد و همچنین تاثیر وحشتناکی بر روی اعصاب دارد 🥀شنیده بودم که این شکنجه‌گران دوره‌های شکنجه را زیر نظر کارشناسان اسرائیلی گذرانده اند و لذا در اعتراف گرفتن حرفه‌ای هستند و در کار خود مهارت دارند جالب اینجاست که من پیش از آن که با این نخستین تجربه شکنجه بدنی روبه‌رو شوم در جلسات خصوصی با دوستان راجع به روش های شکنجه و راه های مقابله با آن و نیز راجع به اعتصاب غذا در زندان صحبت می کردم 🥀 یک بار گفتم اعتصاب غذای من خیلی طول نمی کشد شکنجه شدن هم طولانی نخواهد بود زیرا من اگر اعتصاب غذا کنم به علت ضعف معده ام سریعاً بیمار می شوم و از زندان به بیمارستان انتقال خواهم یافت بنابراین اعتصاب زود به نتیجه می‌رسد همچنان که شکنجه شدن من هم طولانی نمی شود چون بدنم ضعیف است و زود به حالت اغما می افتم بنابراین شکنجه قطع میشود یکی از حاضران در آن جلسه با اشاره دست حرکت دست خود نشان داد که یک لیوان آب به صورتم خواهند پاشید و من به هوش خواهم آمد 🥀 در این نخستین تجربه شکنجه بدنی آنچه را که آن دوستم گفت عملاً به چشم دیدم احساس کردم که در حال بیهوش شدنم و هم اکنون از این جهان به جهان دیگری می روم در همین لحظات یکبار دیدم یکی از شکنجه گر ها لیوان آبی در دست دارد و به صورتم می پاشد به محض آنکه به هوش آمدم بقیه آب را به پایم هم پاشید تا ضربه ها درد آور تر باشد ادامه دارد.....