جنازه انسان عادی پس از مدتی متلاشی می شود و بوی ناخوشایندی می دهد اما نه تنها جنازه این شهید هیچ بویی نداشت بلکه بوی خوشی از قبر به مشام می رسید.
کفن شهید از قسمتی که برروی زمین قرار داشت پوسیده اما از بالا هنوز سالم بود و وقتی در حال جابجایی خشت ها بودم، کفن از روی جنازه کشیده و صورت کامل و شانه ها و سینه شهید نمایان شد. صورتش گل انداخته بود، لبانش قرمز و شانه ها، بازوها و سینه شهید سالم تر و شاداب تر از انسان زنده بود، بعد از یک سال و چند ماه هیچ نشانه فسادی در بدن شهید مشاهده نمی شد.
دستم را زیر گردن شهید گرفتم تا ببینم که گردن از بدن جدا شده است یا نه، اما انگار تازه روح از بدن این پیکر جدا شده بود و جنازه تازه بود.
با مشاهده این صحنه، چند نفر از پاسداران و آقای بهروان دایی شهید که در گوشه ای از گلزار شهدا زیر سایه دیوار نشسته بودند را صدا زدم، دایی شهید آمد موضوع را به او گفتم، مجددا در حضور آقای بهروان، دستم را زیر گردن شهید گرفتم و صورت شاداب و سالم فرزاد را به داییش نشان دادم.
دایی شهید گفت که دست نگه دارم تا حاج آقای عبادی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زاهدان را در جریان قرار دهیم، گویا ایشان در زاهدان نبودند و قرار شد به حاج آقا شیخ مزاری (در آن زمان هنوز شهید نشده بود) امام جماعت مسجد علی ابن ابی طالب (ع) اطلاع داده شود اما ایشان هم زابل بودند.
تا غروب جسد را نگه داشته و قبر را باز گذاشتیم تا حاج آقا مزاری از زابل برگردد، وقتی حاج آقا دستور داد جنازه را دفن کنیم، دوباره خشت ها و سنگ لحد را سرجایش گذاشتم و جای دفن را برای برادر شهید آماده کردم و هر دو برادر در کنار هم آرام گرفتند.
عزیزالله بهروان" دایی شهیدان بهمنی و شاهد صحنه نیز می گوید: وقتی عباس مهدیار صدایم زد و جریان را گفت و جنازه شهید را نشانم داد، باورم نمی شد.
وی افزود: شنیده بودم که شهدا جایگاهشان افضل است و همیشه زنده و نزد پروردگارشان روزی می خورند اما فکر نمی کردم که پیکر پاکشان نیز اینگونه سالم بماند.
چهره پاک شهید مانند کودک پاک و معصومی که آرام خوابیده است، آنقدر جذاب شده بود که لحظاتی را بدون حرف زدن، محو تماشایش شدم#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج