اگر ما کشتار غیرنظامیان، به‌ویژه زنان و کودکان، را در حملات رژیم صهیونیستی محکوم می‌کنیم و آن را مصداق جنایت می‌دانیم، چگونه می‌توانیم تلفات غیرنظامی احتمالی در حملات خود را توجیه کنیم؟ آیا کودکان و غیرنظامیان آن‌ها نیز گناهی دارند؟ ممکن است برخی از آن‌ها نیز امکان ترک شهر یا دورشدن از مناطق خطر را نداشته باشند. این مسئله یکی از تلخ‌ترین واقعیت‌های جنگ است، اما باید میان دو نوع رویکرد تفاوت اساسی قائل شد: نخست، تفاوت در نیت و هدف‌گیری کاملاً تعیین‌کننده است. رژیم صهیونیستی با قصد و علم قبلی، مناطق مسکونی، مدارس و بیمارستان‌ها را هدف قرار می‌دهد؛ برای فشار روانی، ارعاب، و بهره‌برداری رسانه‌ای. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مقاومت، در هدف‌گیری‌های نظامی خود اصول اخلاقی را رعایت می‌کنند و حملات صرفاً متوجه مراکز فرماندهی، پایگاه‌های نظامی، سامانه‌های پهپادی، و زیرساخت‌های امنیتی است. اگر در این مسیر تلفات غیرنظامی رخ دهد، این مسئله محصول عواملی مانند استفاده دشمن از سپر انسانی و جانمایی مراکز نظامی در دل بافت مسکونی است. دوم، باید توجه داشت که رژیم صهیونیستی عمداً مرز میان نظامی و غیرنظامی را از بین برده است. سراسر سرزمین اشغالی، عملاً به یک پادگان بزرگ تبدیل شده است. از یک‌سو مراکز نظامی، تأسیسات امنیتی، و انبارهای تسلیحات در دل مناطق شهری ساخته شده‌اند، و از سوی دیگر، تمامی شهرک‌نشینان صهیونیستی، خود مسلح و آموزش‌دیده‌اند و در سرکوب مسلمانان و به ویژه مردم غزه، مشارکت مستقیم داشته و دارند. مستندات فراوان و تصاویر متعددی از جنایات شهرک‌نشینان صهیونیست علیه غیرنظامیان فلسطینی، از جمله در مناطق مرزی غزه، وجود دارد که نشان می‌دهد اصطلاح «غیرنظامی» در این رژیم، لزوماً به معنای بی‌طرف و بی‌خطر بودن نیست. از این رو، مظلوم‌نمایی درباره مردمی که نه‌تنها در سرزمینی غصبی ساکن‌اند، بلکه در اشغال و جنایت مشارکت دارند، جایگاهی ندارد.