🇵🇸🥀مدیران طرح ثامن 🥀🇵🇸
روايت تكان‌دهنده رهبرمعظم انقلاب از شفا گرفتن فرزند مرحوم الهی قمشه‌ای در نوزادی ناگهان رسیدم به ح
داد مرا واهب یکـتای من خوش پسری انجمن آرای من در ورق دفتر نام و نشان نام حسین آمدش از آســمان شاخ گلی بر شده یکسال و نیم سخت ز تقدیر قضا شد سقیم (=بیمار) وا نشده غنچه ی خوشــبوی او زرد شده رنگ رخ روی او گاه بنالید و گهی خواب کرد گه به اشاره طلب آب کرد دائمش از شعله ی تب ناله بود جان مرا شعله ی جواله بود بیشترین قصه مرا سوخت جان کش نبودش از درد زبان بیان کاش زبان داشت که از درد خویش کرد بیان حال رخ زرد خویش تا خبر یاس طبیب بدن شعله ی غم زد به تن و جان من (طبیب گفت کارش تمام است و مرا بالای سر مرده آورده اید؟ و صحبت این بود که امشب دفنش کنیم یا فردا) خواست خزان زود وزد بر گلم بر کف تاراج دهد سنبلم نو گل جانم جبروتی کند نو گل باغم ملکوتی کند لیک نگارنده ی لوح قضاء محو کرم کرد خط اقتضاء لطف حقم نیک سرانجام کرد بر دلم این واقعه الهام کرد عهد نمودم که گر این طفل ناز باز رهد زین مرض جانگداز قصه ی سلطان شهیدان دین نظم کنم نغز چو در ثمین باری از آن عهد به خاطر رسید تشنگی کودک شاه شهید با دل خود گفتم اگر طفل من تا به سحر جان نبرد (ببرد) زین محن به که هم از سوز و تب و التهاب جان ندهد (بدهد) تشنه لب و جان کباب یک دو سه قطره که ز آب زلال ریختمش در دهن آن خسته حال بر سر هوش آمد و فریاد کرد اندکی از غصه دلم شاد کرد طفل که از ضعف حیاتی نداشت وز خطر مرگ نجاتی نداشت آب طلب کرد و بسی نوش کرد مرگ تو گویی که فراموش کرد مادر گریان به اتاق دگر، با دل ناشاد به فریاد بود منتظر ضربت صیاد بود ناله ی طفل چو بشنید زار آمد و بگرفت سرش در کنار بر دهنش مام چو پستان نهاد شیر بنوشید و دلی کرد شاد آب خوش و شیر مکیدن گرفت عقل از آن واقعه شد در شگفت