هـرجـا پناه غیر تـو رفتم تباه بـود یـاری گرفتن از دگـران بس گناه بـود مـن غرق در تلـاطـم دنیا شدم ولـی تنهـا بـه زیر سایه‍ ایوان پناه بـود آنجا کـه گنبد حرمت را خـدا نهـاد صـد طعنه‍ بر درخشش خورشید و ماه بـود صـدهـا غزل ز عشق به غیرت سروده‌ام شعری کـه نامی از ـتو نبود اشتباه بـود مـا را بـه‍ نوکری رضـا جـان شناختند تنها فقط ز لطف تـو بود هر چـه جـاه بود دیـن‌داری ریایی مـا ظـاهرش خـوش است گفتم کـه دوست دارمت امـا مزاح بـود . . . اعتراف ✍️