سلام بهار جان ها ، امام زمانم
پاییز ، زردپوشانش را آغاز کرده است . زمین آرام آرام بخواب می رود و درختان با برگ های زرد و نارنجی ، رخ آرایی می کنند ...
اما اینجا کنج قلب من ، رویای بهار همچنان زنده است ... پرستوها هنوز کوچ نکرده اند و روی شاخساران دلم شکوفه های ارغوانی جا مانده اند ...
می شود تا دل هایمان در هجوم پاییزهای سرد و فتنه خیز جان نداده است ، بازآیید؟ ...
می شود تا پرستوهای امید ، پرنکشیده اند ...
صوت بهارآفرینِ آمدنتان در گوش هوش جهان بپیچد و زمین برای همیشه بهاری شود ؟ ...
می شود بازآیید پدر؟ ...